زمانی که جولانی و گروهش تبدیل به نگهبان صهیونیستها شده اند رسانه ی ستمدیده های غزه باشیم

زمانی که جولانی و گروهش تبدیل به نگهبان صهیونیستها شده اند رسانه ی ستمدیده های غزه باشیم

زمانی که جولانی و گروهش تبدیل به نگهبان صهیونیستها شده اند رسانه ی ستمدیده های غزه باشیم

ارائه دهنده : مجاهد یاسر مهاجر

بعد از سالها جنگ و درگیری در سوریه عده ای توقع داشتند با رفتن بشار اسد درهای جهاد بر روی اهل سنت بر علیه صهیونیستهای اشغالگر جهت حمایت از مردم مظلوم فلسطین باز می شود، اما نه تنها این آرزو در قالب آرزو باقی ماند بلکه راههای ارسال تدارکات به مردم فلسطین هم توسط حاکمیت جدید بسته شد و با اشغال بخشهایی از خاک سوریه توسط اسرائیل و نظاره گر بودن حاکمیت جدید در برابر این اشغالگری، مردم به سناریوی مشترک خطرناکی جهت ضربه زدن به جهاد مردم فلسطین و تنگتر کردن حصار فلسطین پی بردند.

حاکمیت جدید هم با آنکه دست نشانده ست و بخشهایی از خاک سوریه توسط آمریکا و ترکیه و اسرائیل و فرانسه اشغال شده است اما ادای حاکمیتهای مستقل را در می آورد و برای یهر کسی که قصد ورود به سوریه را داشته باشد مساله ی پاسپورت و ویزا را مطرح کرده و اجازه نمی دهد نه شهروندی سوریه ای و نه مومن مهاجری از سرزمینهای دیگر برای جهاد با صهیونیستهای اشغالگر در قالب جماعتی مستقل وارد عمل شود.

در این صورت ما در سوریه با حاکمیتی شبیه حاکمیت اردن یا مصر طرف هستیم که به سپر و نگهبانی برای محافظت از مرزهای صهیونیستها تبدیل شده است.

در چنین وضعیتی اگر برای ضربه زدن نظامی به صهیونیستها و آمریکا و متحدین آنها در هر گوشه ای از جهان راهی برای ما وجود ندارد ما با کمکهای مالی و همچنین در بخش رسانه می توانیم در کنار اهلمان در غزه باشیم و در بخش رسانه صدای مظلومیت آنها را به شیران خفته ی میان مومنین و به آزادگان دنیا برسانیم.

ما در میان مومنین نیاز به بیدار کردن شیران خفته داریم نه گوسفندانی که خواب و بیداری آنها تاثیری در تغییر معادلات به نفع مسلمین ندارد.

در مورد صهیونیستها باید به این نکته ی مهم توجه داشت که صرف وجود صهیونیستها با تفکرات و جهانبینی که دارند همیشه خطر جنگ و کشتار بی‌گناهان را به مردم فلسطین و منطقه تحمیل می‌کند، پس آتش بسهای موقتی نمی تواند راهکار مدیریت این غده ی سرطانی بر پیکر امت اسلامی باشد.

با آنکه فشارهای بین المللی و رسانه ای به تنهایی نمی تواند جلو گسترش جنایات صهیونیستها را بگیرد که از حمایت کامل آمریکا و ناتو برخوردار است با این وجود گاه تنها کار حداقلی که یک مومن می تواند در جهاد با این جنایتکاران انجام دهد جهاد در بخش رسانه و تبلیغی است.

پس رسانه ی مردم ستمدیده غزه باشیم

علت اعتماد علما و مشایخ جهاد به ا.ا.افغانستان چه بود؟

علت اعتماد علما و مشایخ جهاد به ا.ا.افغانستان چه بود؟

علت اعتماد علما و مشایخ جهاد به ا.ا.افغانستان چه بود؟

الشیخ المجاهد: عطيه الله الليبی

“ما تجربه طالبان را پیش از این گذرانده‌ایم. شما می‌دانید که وقتی طالبان ظاهر شدند، مردم همه به آن‌ها شک داشتند و نمی‌دانستند چه کسانی هستند. همچنین طالبان مسائلی داشتند که ما را نگران می‌کرد، مانند تلاش برای عضویت در سازمان ملل، به رسمیت شناخته شدن توسط برخی کشورها، و تلاش برای برقراری روابط رسمی با کشورهای مرتد به وضوح مانند لیبی تحت رهبری قذافی، و حضور در برخی کنفرانس‌ها و مسائل دیگر!

اما چیزی که همیشه باعث اطمینان برادران ما می‌شد این بود که طالبان دین و تقوا دارند. وقتی حکم خداوند و شریعتش را می‌دانستند، به آن چنگ می‌زدند و از هیچ‌کس نمی‌ترسیدند. حتی اگر تمام دنیا مقابلشان می‌ایستاد و در راه خدا کشته می‌شدند… الحمدلله، وقتی امتحان رسید و آن‌ها در آزمون قرار گرفتند، طالبان موفق شدند، ثابت قدم ماندند و گزینه درست را انتخاب کردند: انتخاب خداوند و رضایت او و آنچه که نزد اوست.

این در حالی است که برخی دیگر که آغاز اسلامی داشتند و ادعاهایی می‌کردند، در زمان امتحان شکست خوردند…!!

اصل و اساس در انسان، دین و تقوای اوست. ممکن است فرد در مسائل علمی، سیاسی یا دیگر حوزه‌ها کمبودهایی داشته باشد، اما اگر فرد صالح و تقوی‌دار باشد و عبودیت کامل به پروردگارش داشته باشد، از او نباید ترسید، ان‌شاءالله. آن‌ها بی‌شک در شرایط بسیار دشوار و سختی قرار دارند و از خطرات و مشکلاتی که در پیش دارند آگاه هستند…”[۱]


[۱] مجموع أعماله (ط۱،۲/ ۲۲۹)

امارت اسلامی افغانستان حملات رژیم صهیونیستی به غزه را محکوم کرد

امارت اسلامی افغانستان حملات رژیم صهیونیستی به غزه را محکوم کرد

وزارت امور خارجه امارت اسلامی افغانستان حملات جدید رژیم اشغالگر اسرائیلی به غزه را که در آن بیش از ۳۰۰ فلسطینی بی‌گناه، که بیشتر آنها زنان و کودکان هستند، شهید و زخمی شده‌اند، به شدت محکوم کرده است.

در اعلامیه وزارت امور خارجه آمده است که این اقدامات وحشیانه صهیونیستی نه تنها نقض آشکار حقوق بشر و قوانین بین‌المللی است، بلکه با ارزش‌های اساسی انسانیت نیز در تضاد است.

امارت اسلامی افغانستان بار دیگر از کشورهای مؤثر و به ویژه کشورهای ذی‌نفع خواسته است که حمایت قاطع خود را از مردم مظلوم فلسطین نشان دهند و اقدامات عملی و جدی برای پایان دادن به اشغالگری انجام دهند.

امارت اسلامی افغانستان همواره قضیه فلسطین را یکی از مسائل اساسی و مشترک امت اسلامی می‌داند و از مبارزه مشروع و مقاومت قانونی مردم فلسطین حمایت می‌کند

مناصرین جولانی در سوریه و شرمندگی در برابر نسل کشی اهل سنت غزه

مناصرین جولانی در سوریه و شرمندگی در برابر نسل کشی اهل سنت غزه

مناصرین جولانی در سوریه و شرمندگی در برابر نسل کشی اهل سنت غزه

ارائه دهنده : ابو عثمان کُردستانی

طرفداران و مناصرین جولانی برای سالها از دور شعار می دادند که اگر موانع ما در برابر صهیونیستهای جنایتکار برداشته شوند ما در دفاع از مردم مظلوم فلسطین چنین و چنان می کنیم!

هم اکنون که رژیم سکولار بشار اسد برداشته شده و اسرائیل بخشهایی از خاک سوریه را نیز اشغال کرده است چه اتفاقی افتاد؟

نیروهای جولانی همچنانکه در ادلب از ارتش اشغالگر ترکیه و تانکهای آنها محافظت می کردند اینبار از تانکها و نیروهای اسرائیل محافظت می کنند و به این شکل، کارهای آنها سخنانشان را باطل کرد.

امروز و در ماه مبارک رمضان و بعد از قطع تمام کمهای غذایی و داروئی به غزه، بار دیگر صهیونیستها به غزه حمله کردند و تا کنون و در عرض تنها یک روز ۵۰۰ زن و کودک و پیرو و جوان را قتل عام کرده است و جهان به صورت مستقیم و از طریق شبکه هایی ماهواره ای چون الجزیره و شبکه های مجازی شاهد این جنایت وحشیانه ی صهیونیستهای کودک کش با سلاح و مهمات آمریکاست.

صهیونیستها که در برابر مجاهدین جبهه ی مقاومت ناتوان و عاجز هستند مردم بی دفاع غزه را با بمبهای اهدائی آمریکا به خاک و خون می کشند و کشورهایی چون آمریکا و انگلیس و اتحادیه اروپا و هند و امارات و آل سعود و اردن و مصر وغیره با کمکهای مختلف نظامی و اقتصادی و سیاسی خود و گروههایی مسلح چون گروه جولانی در سوریه که همسایه فلسطین و در خط مقدم و رودرروی صهیونیستها قرار گرفته اند با خیانت سکوت و تماشاچی و نظاره گر بودن خود، شاهد این نسل کشی بی سابقه مسلمین در تاریخ معاصر هستند.

اگر آمریکای سکولار و سایر سکولاریستهای حامی صهیونیستها این نسل کشی مسلمین را حق مشروع صهیونیستها می دانند و جهت کم کردن فشار افکار عمومی مردم خود تنها به یک محکوم کردن ساده بسنده می کنند گروه جولانی در سوریه با آنهمه تسلیحاتی که در اختیار دارد غیر از شرمندگی و اثبات مزدوری خود برای آمریکا و اسرائیل و شرکای آنها چه توجیه شرعی دارد؟

با وجود هزاران سرباز و آنهمه تسلحیات، نمی توانند بگویند که به اندازه ی کافی نفرات و اسلحه نداریم؛ همچنین نمی توانند بگویند ما فعلاً با متجاوزین به مرزهای سوریه کاری نداریم؛ چون با چراغ سبز آمریکا و اسرائیل همین دیروز به حزب الله لبنان به بهانه ی ورود چند سانتیمتری آنها به خاک سوریه با انواع اسلحه های سبک و سنگین حمله کردند و تلفاتی از طرفین گرفتند.

حزب الله لبنان به بهانه ی ورود عبوری و موقت آن مورد حمله قرار می گیرد اما صهیونیستها که بخشهای زیادی از جولان و استانهای قنیطره و درعا و حتی تا نزدیکی های حومه ی دمشق را اشغال کرده و ۴۰ هزار سوریه ای را به زیر سلطه ی خود در آورده اند مورد حمایت قرار گرفته و از خودشان و تانکها و نفربرهایشان در برابر مردم آزادیخواه سوریه محافظت می شود!

یعنی هنوز مشخص نیست که جولانی در کدام جبهه قرار گرفته و به نفع چه کسانی کار می کند؟ آیا غیر از شرمندگی برای کسانی که هنوز از این شخص حمایت می کنند چیزی باقی مانده است؟

جنگهای تحمیلی بر جماعت مسلمین در زمان حاکمیت علی بن ابی طالب (۴)

جنگهای تحمیلی بر جماعت مسلمین در زمان حاکمیت علی بن ابی طالب (۴)

جنگهای تحمیلی بر جماعت مسلمین در زمان حاکمیت علی بن ابی طالب (۴)

ارائه دهنده : عبدالقادر سمرقندی

امیرالمومنین علی رضی الله عنه به درستی اهمیت وحدت و جایگاه حیاتی حکومت اسلامی را دریافته بود چنانچه رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرمایند:

« لتنقضن عرى الإسلام عروة عروة ، فكلما انتقضت عروة تشبث الناس بالتي تليها ، فأولهن نقضاً الحكم وآخرهن الصلاة » شیعیان نیز همین حدیث را چنین روایت کرده اند :لتنقضن عری الاسلام عروة ، کلما انتقضت عروة تشبث الناس بالتی تلیها، فاولهن نقض الحکم ، و اخرهن الصلاة .

دستگیره های اسلام یک به یک شکسته می شود، هرگاه یک دستگیره نابود شود مردم به آنچه نزدیک آن است چنگ می زنند، اول آنها شکستن حکم است (حکم بر اساس قانون خدا را رها می کنند) و آخر آنها نمازاست (نماز را ترک می کنند.

اولین بنیانی که پس از شهادت علی ابن ابی طالب در اسلام نابود و فاسد گردید حاکمیت و شورا و در نتیجه حکومت اسلامی و حکم کردن بر اساس قانون شریعت الله بود، به دنبال این ام الفساد هزاران فساد و بیماری دامن گیر مسلمین گردید تا اینکه به ترک نماز رسیدند.

یعنی از ترک حکومت شورائی اسلامی و حکم کردن بر اساس قانون شریعت الله تا ترک نماز هر مصیبت و فسادی که مسلمین به آن دچار گشته و می شوند ناشی از فساد حکومتی و عدم تحکیم به شریعت الله می باشد و تا این ام الفساد اصلاح نگردد دیگر امور نیز اصلاح نمی گردند .

بدون شک تجربه ی شورشیان آخرین سال خلافت عثمان بن عفان رضی الله عنه و تجربه ی همین شورشیان و سرکشی های اصحاب جمل و صفین از دستورات رهبر جماعت مسلمین که باعث سست شدن پایه های حکومت اسلامی و جماعت گردید و به دنبال آن تبدیل شدن حکومت اسلامی به حکومت سلطنتی و موروثی توسط معاویه اولین دستگیره ای بود که شکسته شد و مسلمین را طی این قرون متمادی به چنان ذلتی رسانده که غیر قابل کتمام است و تا مسلمین به باز سازی این دستگیره و تشکیل دوباره ی حکومت اسلامی اقدام نکنند هیچ چیزی قادر به برگرداندن عزت ، ابهت ، رفاه، امنیت و فراهم نمودن زمینه های عبادت کامل الله برای آنها نخواهد بود.

الله متعال با شناسائی علت شکست در جنگ احد مسلمین را بیدار نمود که با آسیب شناسی خود از سهل انگاری عاملین این شکست در عدم اطاعت از فرمانهای رهبریت عبرت بگیرند . مسلمین با عبرت از این رویداد و اتحاد و تبعیت از فرمان رهبریت، در هشت سال بعد از شکست احد، موفق شدندعلاوه بر فتح پایتخت سکولاریستهای شبه جزیره ی عربستان موفق به فتح تمام شبه جزیره شوند .

آسیب شناسی تاریخ صدر اسلام چون عوامل شکست جنگ احد، قتل عثمان، جنگهای جمل و صفین و نهروان و در نهایت قتل علی و تشکیل حکومت سلطنتی توسط معاویه و عوامل پیروزی مسلمین در تشکیل حکومت اسلامی، جنگ بدر، احزاب ، فتح مکه ، نابودی مرتدین، فتح ایران و روم و درسهائی هستند که می توان امروزه جهت اهل جماعت شدن و پرهیز از تفرق و بازگرداندن وحدت ، حکومت اسلامی و عزت و اقتدار از آنها سود جست.

جنگهای تحمیلی بر جماعت مسلمین در زمان حاکمیت علی بن ابی طالب (۳)

جنگهای تحمیلی بر جماعت مسلمین در زمان حاکمیت علی بن ابی طالب (۳)

جنگهای تحمیلی بر جماعت مسلمین در زمان حاکمیت علی بن ابی طالب (۳)

ارائه دهنده : عبدالقادر سمرقندی

امیر المومنین علی رضی الله عنه و فرمانده ی ارتش مسلمین جنگ صفین را بعد از پایان جنگ این گونه تحلیل می‌کند: «آغاز کار چنین بود که ما با مردم شام دیدار کردیم که در ظاهر پروردگار ما یکی و پیامبر ما یکی و دعوت ما در اسلام یکی بودو در ایمان به خدا و تصدیق کردن پیامبرش، هیچ کدام از ما بر دیگری برتری نداشت و ما با هم وحدت داشتیم جز در خون عثمان که ما از آن برکناریم. پس به آنان گفتیم: بیایید با خاموش ساختن آتش جنگ و آرام کردن مردم، به چاره جویی و درمان بپردازیم، تا کار مسلمانان استوار شود و به وحدت برسند و ما برای اجرای عدالت نیرومند شویم. اما شامیان پاسخ دادند: چاره‌ای جز جنگ نداریم.

…پس آنگاه که دندان جنگ در ما و آنان فرورفت…به دعوت ما (صلح و گفتگو)گردن نهادند و بر آنچه آنان را خواندیم، پاسخ دادند. ما همه به درخواست آنان پاسخ دادیم و آنچه را خواستند زود پذیرفتیم تا حجت را بر آنان تمام کنیم و راه عذرخواهی را ببندیم…»( نامه ۵۸)

شورشیان و قاتلین عثمان که بسیاری از مورخین آنها را عامل تحمیل جنگهای جمل و صفین بر مسلمین می دانند پس از جنگ صفین به بهانه ی حکمیت از سپاه رهبر مسلمین جدا شده و برای خود رهبر و خلیفه ی جداگانه ای انتخاب کردند . همان کاری که قبل از بیعت انصار و مهاجرین با علی بن ابی طالب ترس آن می رفت که توسط این شورشیان انجام شود.

رهبر مسلمین جهت پرهیز از جنگ و حفظ وحدت مسلمین با آنها مدارای زیادی نمود و کسانی چون ابن عباس را جهت گفتگو و برگرداندن این گروه به دامان حکومت اسلامی فرستاد .

با آنکه این گروه رهبر مسلمین را کافر می دانستند اما رهبر مسلمین هرگز حقوق آنها را از بیت المال قطع نکرد و تا زمانی که آنها تا دست به سلاح نبردند و مسلمین را نکشتند با آنها وارد جنگ نشد. این شورشیان با همراه نمودن هزاران مسلمان دیگر با خود سومین جنگ داخلی را بر مسلمین در نهروان تحمیل نمودند . حتی بعد از شکست این شورشیان رهبر مسلمین به آنها اجازه داده بود که در مسجد کوفه پایتخت آن زمان مسلمین نماز بخوانند و کسی مزاحم این‌ها نمی‌شد.

با آنکه چندی بعد رهبر مسلمین توسط این خوارج ترور شد، اما رهبر مسلمین با آنکه بر اثر زخم ناشی از ضربه ی آنها در بستر شهادت قرار داشت باز گفت:«بعد از من با خوارج نبرد نکنید، زیرا کسی که در جستجوی حق بوده و خطا کرده مانند کسی نیست که طالب باطل بوده و آن را یافته است»( خطبه ۶۱)

رهبر جماعت مسلمین به این شیوه در این مدت چهار سال و نه ماه خلافت از دست همه ضربه خورد و با معیار قرار دادن حکومت اسلامی و آنهائی که اهل جماعت بودند و به وحدت پایبند بودند می گوید: «مسلمانان پس از وحدت و برادری به جدایی و تفرقه رسیدند و از ریشه و اصل خویش پراکنده شدند، تنها گروهی شاخه‌ی درخت توحید را گرفتند و به هر طرف که روی آورد همسو شدند»( خطبه ۱۶۶، ش۲)

این تفرق نگرانی جدی برای رهبر مسلمین به وجود آورده بود به گونه ای که می گوید : «در حالی که خداوند بر این امت اسلامی بر وحدت و برادری منت گذارده بود،که در سایه‌ی آن زندگی کنند، نعمتی بود که هیچ ارزشی نمی‌توان همانند آن تصور کرد، زیرا از هر ارزشی گران‌قدرتر و از کرامتی والاتر بود، بدانید که پس از هجرت، دوباره چونان اعراب بادیه‌نشین شده اید و پس از وحدت و برادری به احزاب گوناگون تبدیل گشته اید، از اسلام تنها نام آن و از ایمان جز نشانی رانمی‌شناسید. شعار می‌دهید: آتش آری، ننگ هرگز. گویا می‌خواهید اسلام را واژگون و پرده‌ی حرمتش را پاره کنید و پیمانی را که خدا برای حفظ حرمت مسلمین در زمین و عامل امنیت و آرامش مردم قرار داد بشکنید؟» ( خطبه ۱۹۲ ش ۱۵)

رهبر مسلمین اهمیت وحدت میان مسلمین و ضررهای ناشی از تفرق را می دانست به همین دلیل می گفت :«همواره با بزرگترین جمعیت‌ها باشید که دست خدا با جماعت است، از پراکندگی بپرهیزید که انسان تنها بهره‌ی شیطان است… هرکس مردم را به این شعار «تفرقه و جدایی» دعوت کند او را بکشید، هر چند که زیر عمامه من باشد» ( خطبه ۱۲۷، ش ۲)

​ جنگهای تحمیلی بر جماعت مسلمین در زمان حاکمیت علی بن ابی طالب (۲)    ​

جنگهای تحمیلی بر جماعت مسلمین در زمان حاکمیت علی بن ابی طالب (۲)

جنگهای تحمیلی بر جماعت مسلمین در زمان حاکمیت علی بن ابی طالب (۲)

ارائه دهنده : عبدالقادر سمرقندی

امیر المومنین علی رضی الله عنه در مورد کیفیت سمع و طاعه و بیعت و نصیحت نسبت به خلفای قبل از خود می گوید: «فمشيت عند ذلك إلى أبى‏بكر، فبايعته ونهضت فى تلك الأحداث… فلما احتضر بعث إلى عمر فولاه فسمعنا وأطعنا وبايعنا وناصحنا…»[۱].«پس در آن هنگام به طرف أبوبکر رفتم و با او بیعت کردم و در آن حوادث، به همراه او قیام کردم… زمانى که أبوبکر به حالت احتضار رسید، ولایت را به عمر سپرد و ما شنیدیم و اطاعت کردیم و بیعت نمودیم و خیرخواهى نشان دادیم».

با این نگرش سیدنا علی ابن ابی طالب رضی الله عنه است که شیخ طوسى نیز روایت کرده است: «زمانى که در جمع شکست‏خوردگان جمل امام علی علیه السلام گفت: «فبايعت أبابكر كما بايعتموه… فبايعت عمر كما بايعتموه فوفيت له بيعته… فبايعتم عثمان فبايعته وأنا جالس فى بيتى، ثم أتيتمونى غير داع لكم ولا مستكره لأحد منكم، فبايعتمونى كما بايعتم أبابكر وعمر وعثمان، فما جعلكم أحق أن تفوا لأبى‏بكر وعمر وعثمان ببيعتهم منكم ببيعتى؟»[۲].

«پس با أبوبکر بیعت کردم، همانگونه که شما بیعت کردید… با عمر نیز بیعت کردم، همانگونه که بیعت کردید و در بیعت با او، وفادار بودم… سپس با عثمان بیعت کردید، من هم با او بیعت کردم، و در حالى که در خانه‏ام نشسته بودم، به طرف من آمدید در حالى که من از شما نخواسته بودم و کسى را هم به آن مجبور نساخته بودم. پس با من هم بیعت کردید، همانطور که با أبوبکر و عمر و عثمان بیعت نمودید. بنابراین چه چیز شما را وادار کرد که در بیعت با أبوبکر و عمر و عثمان باوفاتر از بیعت با من باشید؟».

به دنبال این جنگ خونین امیرالمومنین تلاش زیادی به خرج داد تا جنگی دوباره جلوگیری کند، اما معاویه که شیوه ی حکمرانی او یکی از اسباب پیوستن مسلمین به شورشیان بود، پس از کشتار اینهمه مسلمان توسط همدیگر باز حاضر نشد تسلیم فرمان رهبر شرعی مسلمین شود و اهل جماعت شود . امیرالمومنین در نامه ای که به معاویه نوشت متذکر شده بود: که تو حق ندارى با من بیعت نکنى؛ زیرا همه مردم با من بیعت کرده‏اند.. تحت همان شرایطى که قبلاً با أبوبکر و عمر و عثمان بیعت کردند و هیچ کس هم مخالفت ننمود و اگر کسى به عنوان امام انتخاب شد، این خشنودى خدا را مى‏رساند! پس اگر کسى از روى طعن و بدعت، با امام منتخب‏شده بیعت نکرد و مخالفت نمود، بایستى مسلمانان او را برگردانند و اگر باز هم مخالفت نمود، بایستى با او – به خاطر سرپیچى‏اش – بجنگند و…»[۳].

و در جای دیگری باز به معاویه می نویسد : این که از من خواستی تا قاتلان عثمان را به تو بسپارم، پیرامون آن فکر کردم و دیدم که توان سپردن آنها را به تو یا غیر تو ندارم سوگند به جان خودم، اگر دست از گمراهی و تفرقه برنداری به زودی آنها را خواهی یافت که تو را می‌طلبند»[۴].

با این وجود سپاه امیرالمومنین و رهبر شرعی مسلمین در مکانی به نام صفین در برابر گروه نافرمان معاویه قرار گرفت. با آنکه این گروه سرکش در برابر امیر و رهبر مومنان شمشیر کشده بود اما رهبر مسلمین آرزوی پرهیز از جنگ و ایجاد وحدت را داشت .

به همین دلیل زمانی که دید بعضی از سربازانش به شامی ها فحش می دهند آنها را منع کرد و گفت: : «من خوش ندارم که شما دشنام ‌دهنده باشید، اما اگر کردارشان را توصیف و حالات آنها بازگو می‌کردید، به سخن راست نزدیکتر و عذرپذیرتر بود. خوب بود به جای دشنام آنان می‌گفتید:خدایا، خون ما و آنها را حفظ کن، بین ما و آنان اصلاح فرما و آنان را از گمراهی به راه راست هدایت کن….»[۵] .

همچنین می‌فرماید:«اما امروز با پیدایش زنگارها در دین، کژی و نفوذ شبه در افکار، تفسیر و تأویل دروغین در دین، با برادران مسلمان خود به جنگ خونین کشانده شدیم. پس هرگاه احساس کنیم چیزی باعث وحدت ماست و به وسیله‌ی آن به یکدیگر نزدیک می‌شویم و شکاف‌ها را پر و باقیمانده‌ی پیوندها را محکم می‌کنیم، به آن تمایل نشان می‌دهیم، آن را گرفته و دیگر راه را ترک می‌گوییم»[۶].

[۱] الغارات ثقفى، ص‏۳۰۲- مستدرک نهج‏البلاغه، شیخ کاشف‏الغطاء، چاپ لبنان، ص‏۱۲۰-۱۱۹- همچنین با کمى تفاوت نامه ۶۲، نهج‏البلاغه شرح فیض‏الإسلام منار الهدى، على بحرانى، ص‏۳۷۳- ناسخ التواریخ، ج‏۳، ص‏۵۳۲٫


[۲] الأمالى، شیخ طوسى، ج‏۲، ص‏۱۲۱، چاپ نجف.

[۳] نهج‏البلاغه، نامه ۶٫

[۴]نامه ۹٫

[۵]خطبه ۲۰۶٫

[۶] خطبه ۱۲۲، شماره ۳٫

با آگاهی از سیره صالحان از آنها الگوبرداری کنیم

با آگاهی از سیره صالحان از آنها الگوبرداری کنیم

با آگاهی از سیره صالحان از آنها الگوبرداری کنیم

ارائه دهنده : ابو محمود کندزی

با وجود اینهمه رسانه و با وجود اینهمه بمباران فکری که صورت می گیرد نوعی خودروشنفکر بینی جاهلانه در میان مردم به وجود آمده است که در آن شترمرغهایی تولید شده اند که نه می پرند و نه بار می برند؛ نه مومنی با عمل اسلامی هستند و نه کافری با خصلتهای کفار. این وسط از دست خودشان هم گیر کرده اند.

تدبر در داستان انبیاء علیهم السلام و مطالعه ی سیرت آنان ، از بهترین راهها برای ثبات قلب و استواری بر دین است ؛ داستان فرستادگانی مانند : ابراهیم ، موسی ، عیسی ،یحیی و سایر انبیاء تا محمد خاتم الأنبیاء( علیهم افضل الصلاة والسلام )

الله تعالی می فرماید:{وکلا نقص علیک من انباء الرسل ما نثبت به فوادك وجاءك فی هذه الحق و موعظة و ذکری للمومنین} [سوره هود: ۱۲۰] و ما هریک از اخبار پیامبران را بر تو باز گو کردیم تا بوسیله ی آن، دلت را استوار گردانیم، و در آن برای تو حق، و برای مومنان موعظه و تذکری آمده است.»

جوانان عزیز؛ به خودتان بیایید از بهترین فرصت زندگیتان که جوانی است ، برای آباد کردن مزرعه تان استفاده کنید ، چه بسیار جوانانی که پیر نشدند و چه بسیار پیرانی که توان عبادت برایشان نماند. زندگینامه یوتیوبران ، بازیگران ، بازیکنان ، خوانندگان و سایر فاسقین و کفار را کنار بگذارید که ، چیزی غیر از صرف وقت و تشویق به فساد و معصیت و لرزش و میل قلب به شهوات و متاع بی ارزش دنیا در آن نیست ، و خود را با مطالعه سیرت کسانی که رستگار شدند و پیروی ازآنان به راه رستگاری نزدیک کنید ….

امروزه آگاهی از منابع شرعی بسیار ساده و آسان شده است، شما حتی اگر حوصله مطالعه کتاب نداشته باشید با جستجویی ساده در اینترنت می توانید انواع سخنرانی های علمای اهل علم و انواع محصولات فرهنگی مختلف صوتی و تصویری را پیدا کنید و کسب علم کنید.

همچنانکه فلان فیلم و ترانه و … را به سادگی می توانی پیدا کنی و اگر مشکلی هم وجود داشت مشکل را رفع می کنی تا آن را به دست بیاوری، به همین شکل و بسیار ساده تر می توانی به مطالب شرعی دسترسی داشته باشی.

پس مثل قرون گذشته نیستید و عذری ندارید.

ﮐﻔﺮ ﺩﻭﻥ ﮐﻔﺮ، ابزار دارودسته ی منافقین جهت عدم کفر به طاغوت (۲)

ﮐﻔﺮ ﺩﻭﻥ ﮐﻔﺮ، ابزار دارودسته ی منافقین جهت عدم کفر به طاغوت (۲)

ﮐﻔﺮ ﺩﻭﻥ ﮐﻔﺮ، ابزار دارودسته ی منافقین جهت عدم کفر به طاغوت (۲)

ارائه دهنده : ابو عمر کندزی

ﺍﻭﻝ : ﺷﻬﺎﺩﺕ ﻻ ﺍﻟﻪ ﺍﻻ ﺍﻟﻠﻪ ﺩﻭ ﺭﮐﻦ ﺍﺻﻠﯽ ﺩﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﯾﮑﯽ ﺑﺪﻭﻥ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﮐﺎﻓﯽ ﻭ ﺑﺴﻨﺪﻩ ﻧﯿﺴﺖ.ﺷﺮﻁ ﭘﺬﯾﺮﺵ ﺍﯾﻦ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﻭ ﺻﺤﺖ ﺁﻥ، ﮔﻮﺍﻫﯽ ﺑﻪ ﻫﺮ ﺩﻭ ﺭﮐﻦ ﺍﺻﻠﯽ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻋﺒﺎﺭﺕ ﺍﻧﺪ ﺍﺯ ﻧﻔﯽ (ﻻ ﺍﻟﻪ ) ﻭ ﺍﺛﺒﺎﺕ ( ﺍﻻ ﺍﻟﻠﻪ ) ﮐﻪ ﻫﻤﺎﻧﺎ ﮐﻔﺮ ﻭﺭﺯﯾﺪﻥ ﺑﻪ ﻃﺎﻏﻮﺕ ﻭ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺑﻪ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﺰﻭﺟﻞ ﺍﺳﺖ، ﻓَﻤَﻦْ ﻳَﻜْﻔُﺮْ ﺑِﺎﻟﻄَّﺎﻏُﻮﺕِ ﻭَﻳْﺆْﻣِﻦ ﺑِﺎﻟﻠَّﻪِ ﻓَﻘَﺪِ ﺍﺳْﺘَﻤْﺴَﻚَ ﺑِﺎﻟْﻌُﺮْﻭَﺓِ ﺍﻟْﻮُﺛْﻘَﻰ [ ﺍﻟﺒﻘﺮﺓ ۲۵۶:] « ﭘﺲﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻃﺎﻏﻮﺕ ﮐﻔﺮ ﻭﺭﺯﯾﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﺰﻭﺟﻞ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺁﻭﺭﺩ ﺑﺪﻭﻥ ﺷﮏ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺩﺳﺘﺎﻭﯾﺰ ﺧﯿﻠﯽ ﻣﺤﮑﻤﯽ ﭼﻨﮓ ﯾﺎﺯﯾﺪ » ﭘﺲ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ «آگاهانه» ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺩﻭ ﺭﮐﻦ ﯾﮑﺠﺎ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﻧﯿﺎﻭﺭﺩ ﺑﻪ ﺩﺳﺘﺎﻭﯾﺰ ﻣﺤﮑﻢ ﺩﺳﺖ ﻧﺰﺩﻩ ﺍﺳﺖ، ﻭﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺩﺳﺘﺎﻭﯾﺰ ﻣﺤﮑﻢ ﭼﻨﮓ ﻧﺰﻧﺪ ﻫﻼﮎ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﺩ، ﺯﯾﺮﺍ ﺩﺭ ﺟﻤﻠﺔ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ ﻣﺤﺴﻮﺏ ﻧﻤﯽ ﮔﺮﺩﺩ، ﺑﻠﮑﻪ ﺩﺭ ﺟﻤﻊ همان ﮐﺎﻓﺮﺍنی ﻣﯽ ﺑﺎﺷﺪ که به آنها کفر نکرده است.

ﺍﯾﻦ احزاب و ﺣﺎﮐﻤﺎﻥ سکولار در اصل جزو یکی از طاغوتها – وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا [مشرکین= احزاب = سکولاریستها] هستند که در همان قدم اول باید به آنها کفر شود. ﺍﮔﺮ ﺯﻋﻢ ﻭ ﮔﻤﺎﻥ ﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﺗﺼﺪﯾﻖ ﮐﻨﯿﻢ ﮐﻪ ﮔﻮﯾﺎ ﺍﯾﻨﻬﺎ ﻣﻮﻣﻨﺎﻥ ﺍﻧﺪ و جزو مسلمین هستند انگار گفته ایم که یهود و نصارا و مجوس و صابئین هم جزو مسلمین هستند، ﭘﺲ ﺍﯾﻦ ﺩﻋﻮﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﺍﺧﻞ ﺷﺪﻥ ﺩﺭ ﺩﺍﯾﺮﺓ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﮐﺎﻓﯽ ﻧﻤﯽ ﺑﺎﺷﺪ، ﭼﻮﻥ ﺭﮐﻦ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﮐﻪ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﺰﻭﺟﻞ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺭﮐﻦ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺑﻨﺎﺑﺮ ﺍﻫﻤﯿﺖ ﺁﻥ ﺑﯿﺎﻥ ﺩﺍﺷﺖ، ﺑﺎﻗﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻋﺒﺎﺭﺕ ﺍﺯ ﮐﻔﺮ ﻭﺭﺯﯾﺪﻥ ﺑﻪ ﻃﺎﻏﻮﺕ ﻣﯿﺒﺎﺷﺪ.

ﭘﺲ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺍﯾﻦ ﺣﺎﮐﻤﺎﻥ ﺑﻪ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﺰﻭﺟﻞ ﺑﺪﻭﻥ ﮐﻔﺮ ﻭﺭﺯﯾﺪﻥ ﺷﺎﻥ ﺑﻪ ﻃﺎﻏﻮﺕ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﻣﺸﺮﮐﺎﻥ ﻗﺮﯾﺶ ﺑﻪ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﺰﻭﺟﻞ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻃﺎﻏﻮﺕ ﻫﺎ ﮐﻔﺮ ﻧﻮﺭﺯﯾﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ. ﻭ ﻭﺍﺿﺢ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﮔﻮﻧﻪ ﺍﯾﻤﺎﻥ، ﺑﻪ ﮐﻔﺎﺭ ﻗﺮﯾﺶ ﻧﻔﻌﯽ ﻧﺮﺳﺎﻧﯿﺪ، ﻭ ﻧﻪ ﺧﻮﻥ ﻭ ﻣﺎﻝ ﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﺤﻔﻮﻅ ﻧﮕﻬﺪﺍﺷﺖ، ﺗﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺍﯾﻤﺎﻥ کفر به تمام طاغوتها و ﺑﺮﺍﺀﺕ ﻭ ﺑﯿﺰﺍﺭﯼ ﺷﺎﻥ ﺍﺯ کفار سکولار یا مشرک را ﯾﮑﺠﺎ ﻧﺴﺎﺧﺘﻨﺪ، ﺍﻣﺎ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﻣﺨﺘﻠﻂ ﺑﺎ ﺷﺮﮎ ﺁﺷﮑﺎﺭ، ﻧﻪ ﺩﺭ ﺍﺣﮑﺎﻡ ﺩﻧﯿﻮﯼ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﻧﻔﻌﯽ ﺭﺳﺎﻧﯿﺪ ﻭ ﻧﻪ ﺩﺭ ﺍﺣﮑﺎﻡ ﺍﺧﺮﻭﯼ، ﺍﻟﻠﻪ ﻋﺰﻭﺟﻞ در مورد این کفار سکولار (مشرک) ﻣﯽ ﻓﺮﻣﺎﯾﺪ : ﻭَﻣَﺎ ﻳُﺆْﻣِﻦُ ﺃَﻛْﺜَﺮُﻫُﻢْ ﺑِﺎﻟﻠَّﻪِ ﺇِﻻَّ ﻭَﻫُﻢْ ﻣُّﺸْﺮِﻛُﻮﻥَ [ ﻳﻮﺳﻒ ۱۰۶:] «ﻭ ﺍﮐﺜﺮ ﺍﯾﻦ ﻫﺎ ﺑﻪ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﺰﻭﺟﻞ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﻧﻤﯽ ﺁﺭﻭﻧﺪ ﻣﮕﺮ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﺸﺮﮐﺎﻥ ﺍﻧﺪ ». ﻭﺷﺮﮎ ﺷﮑﻨﻨﺪﻩ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﻭ ﺑﺎﻃﻞ ﮐﻨﻨﺪﻩ ﺍﻋﻤﺎﻝ ﺍﺳﺖ،ﻟَﺌِﻦْ ﺃَﺷْﺮَﻛْﺖَ ﻟَﻴَﺤْﺒَﻄَﻦَّ ﻋَﻤَﻠُﻚَ ﻭَﻟَﺘَﻜُﻮﻧَﻦَّ ﻣِﻦَ ﺍﻟْﺨَﺎﺳِﺮِﻳﻦَ [ﺍﻟﺰﻣﺮ ۶۵:] « ﺍﮔﺮ ﺷﺮﯾﮏ ﮔﺮﻓﺘﯽ ﻗﻄﻌﺎ ﮐﻪ ﻋﻤﻠﺖ ﺑﺎﻃﻞ ﺷﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺯﯾﺎﻧﮑﺎﺭﻥ ﮔﺮﺩﯾﺪﯼ ».

ﻭﻣﻌﻠﻮﻡ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﺣﺎﮐﻤﺎﻥ سکولار خودشان یکی از طاغوتها هستند که باید به آنها کفر شود و خودشان هم ﺑﻪ ﻃﺎﻏﻮﺕ ﻫﺎﯼ ﺷﺮﻕ ﻭﻏﺮﺏ ﮐﻔﺮ ﻧﻤﯽ ﻭﺭﺯﻧﺪ ﻭ ﻧﻪ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﯿﺰﺍﺭﯼ ﻣﯽ ﺟﻮﯾﻨﺪ، ﺑﻠﮑﻪ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻫﺎ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻭ ﺩﻭﺳﺖ ﻭ مزدور و ﻫﻤﮑﺎﺭﺷﺎﻥ ﻣﯽ ﺑﺎﺷﻨﺪ، ﺩﺭ ﺣﻞ ﻣﺸﮑﻼﺕ ﻭ ﻓﺼﻞ ﺧﺼﻮﻣﺎﺕ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺣﺎﮐﻢ ﻭ ﺩﺍﻭﺭ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﻧﺪ، ﻭ ﺑﻪ ﺍﺣﮑﺎﻡ ﮐﻔﺮﯼ ﻭ ﻗﻮﺍﻧﯿﻦ سکولاریستی ﺟﻬﺎﻧﯽ ﺁﻧﻬﺎ ﻭ ﻣﺤﮑﻤﺔ ﮐﻔﺮﯼ ﺁﻥ ﺭﺍﺿﯽ ﻭﺧﺸﻨﻮﺩ ﺍﻧﺪ.

ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﻃﺎﻏﻮﺕ ﻫﺎﯼ ﻋﺮﺏ (ﻭ ﻋﺠﻢ ) ﻭ ﻗﺎﻧﻮﻥ ﺷﺎﻥ ﮐﻪ ﺷﺒﯿﻪ ﻗﺎﻧﻮﻥ سکولاریستی ﮐﻔﺮ ﺟﻬﺎﻧﯽ ﻭﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﻣﻠﻞ ﻣﻠﺤﺪ ﺍﺳﺖ، ﺍﯾﻨﻬﺎ ﻫﻤﻪ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ، ﺍﻭﻟﯿﺎﺀ ﻭ ﺑﻨﺪﮔﺎﻥ ﻃﺎﻏﻮﺕ ﺍﻧﺪ ﮐﻪ ﻧﻪ ﺍﺯ ﻋﺒﺎﺩﺕ ﺁﻥ ﺍﺟﺘﻨﺎﺏ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﻧﻪ ﺍﺯ ﻧﺼﺮﺕ ﻭ ﭘﯿﺸﺘﯿﺒﺎﻧﯽ ﺁﻥ ﺩﺭ ﺷﺮﮎ. ﭘﺲ ﺍﯾﻨﻬﺎ ﻫﻤﻪ ﮐﺎﻓﺮ ﺍﻧﺪ ﺗﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺍﺯ دسته ی کفار سکولار و سایر کفار ﺧﺎﺭﺝ ﺷﻮﻧﺪ و بعد به الله ایمان بیاورند ﺳﭙﺲ ﺑﻪ ﺍﺳﻼﻡ ﺁﻥ ﻫﺎ ﺣﮑﻢ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﺩ.

ﭘﺲ ﺍﮔﺮ ﺣﺎﻝ ﺍﯾﻦ ﻃﺎﻏﻮﺕ ﻫﺎی سکولار ﺑﺮ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺑﯿﻤﺎﺭﯼ ﭼﺸﻢ ﺷﮑﺎﯾﺖ ﺩﺍﺭﺩ ﭘﻮﺷﯿﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﺣﺎﻟﺖ ﻃﺎﻏﻮﺕ ﻫﺎﯼ سکولار ﮐﻔﺮ ﻏﺮﺑﯽ ﻭ ﺷﺮﻗﯽ ﺑﻪ ﺟﺰ ﮐﻮﺭﺍﻥ ﺑﺮﮐﺴﯽ ﭘﻮﺷﯿﺪﻩ ﻧﯿﺴﺖ . ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﻔﺮ ﺁﺷﮑﺎﺭ ﺍﯾﻨﻬﺎ، ﻃﺎﻏﻮﺕ ﻫﺎﯼ سکولار ﻋﺮﺏ ﻭﻋﺠﻢ ﺩﺭ ﺟﻬﺎﻥ ﺍﺳﻼﻡ ﺑﺮﺍﺩﺭﺍﻥ ﻭﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﺁﻧﺎﻥ ﺍﻧﺪ ﺯﯾﺮﺍ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻫﺎ ﮐﻔﺮ ﻧﻮﺭﺯﯾﺪﻧﺪ ﺑﻠﮑﻪ ﺭﻭﺍﺑﻂ ﺗﻨﮕﺎﺗﻨﮓ ﺑﺮﺍﺩﺭﯼ، ﺩﻭﺳﺘﯽ، ﻣﻮﺩﺕ ﻭ ﻗﺎﻧﻮﻥ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﻣﻠﻞ ﮐﻔﺮﯼ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻫﻢ ﯾﮑﺠﺎ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﻪ ﻣﺤﮑﻤﻪ ﮐﻔﺮﯼ سکولاریستها (مشرکین) ﻓﯿﺼﻠﻪ ﻣﯽ ﻧﻤﺎﯾﻨﺪ. ﭘﺲ ﺍﯾﻨﻬﺎ ﺭﮐﻦ ﺍﻭﻝ ﻭﺣﺪﺍﻧﯿﺖ ﯾﻌﻨﯽ ﮐﻔﺮ ﺑﻪ ﻃﺎﻏﻮﺕ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﺎ ﺍﺭﺯﺵ ﺍﺳﺖ ﻣﺘﺤﻘﻖ ﻧﺴﺎﺧﺘﻨﺪ ﺗﺎ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﺷﻮﻧﺪ.

ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺍﯾﻦ ﺣﮑﻢ ﺁﻧﮕﺎﻩ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﮐﻪ ﭘﺬﯾﺮﻓﺘﻪ ﺷﻮﺩ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﮐﻦ ﺩﻭﻡ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺑﻪ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﺰﻭﺟﻞ ﺍﺳﺖ ﻣﺘﺤﻘﻖ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺍﻧﺪ، ﭘﺲ ﺩﺭ ﮐﻔﺮ سکولاریستها ﺍﯾﻦ ﺍﺿﺎﻓﻪ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﺩ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﻃﺎﻏﻮﺕ ﻫﺎ ﺗﺮﺍﺷﯿﺪﻩ ﺍﻧﺪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻏﯿﺮ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﺰﻭﺟﻞ ﻋﺒﺎﺩﺕ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﻧﺪ، ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺮﺩﻡ ﻗﺎﻧﻮﻧﯽ سکولاریستی ﺭﺍ ﻣﯽ ﺳﺎﺯﻧﺪ ﮐﻪ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﺰﻭﺟﻞ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﻧﺪﺍﺩﻩ ﺍﺳﺖ، ﻭ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍ ﺑﺴﻮﯼ ﺁﻥ ﻓﺮﺍ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻧﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺟﺒﺮ ﻭﺍﮐﺮﺍﻩ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭘﯿﺮﻭﯼ ﺍﺯ ﻗﻮﺍﻧﯿﻦ ﺑﺎﻃﻞ سکولاریستی ﺷﺎﻥ ﻣﺠﺒﻮﺭ ﻭﻣﮑﻠﻒ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﺍﻧﻨﺪ.

ﮐﻔﺮ ﺩﻭﻥ ﮐﻔﺮ، ابزار دارودسته ی منافقین جهت عدم کفر به طاغوت (۱)

ﮐﻔﺮ ﺩﻭﻥ ﮐﻔﺮ، ابزار دارودسته ی منافقین جهت عدم کفر به طاغوت (۱)

ﮐﻔﺮ ﺩﻭﻥ ﮐﻔﺮ، ابزار دارودسته ی منافقین جهت عدم کفر به طاغوت (۱)

ارائه: ابو عمر کندزی

عده ای نماز خوان پیدا شده اند که بر این باورند حکمرانان سکولار و دست نشانده ای که بر سرزمینهای مسلمین توسط کفار سکولار خارجی مسلط شده اند و ﺑﻪ ﻏﯿﺮ ﻣﺎ ﺃﻧﺰﻝ ﺍﻟﻠﻪ (ﺍﺣﮑﺎﻡ ﻏﯿﺮ ﺷﺮﻋﯽ ) ﺣﮑﻢ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﮐﻔﺮ ﺁﻧﺎﻥ ﮐﻔﺮ ﺩﻭﻥ ﮐﻔﺮ ﺍﺳﺖ:

بعد از انکه آمریکا یا ناتو و روسیه و چین و اتحادیه آفریقا و غیره سرزمینی را اشغال می کنند و مزدوران سکولار خود را بر این سرزمین حاکم می کنند و یا بدون اشغال مستقیم و توسط کودتاهایی مزدوران سکولار خود را حاکم می کنند ﻣﺪﺍﻓﻌﺎﻥ ﻋﺴﺎﮐﺮ ﻭﮐﺎﺭﻣﻨﺪﺍﻥ این ﺣﮑﻮﻣﺖ ﻫﺎ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺍﺻﻞ ﻣﺨﺎﻟﻔﺖ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻇﺎﻫﺮ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ ﮐﻪ ﺑﺮ ﺍﺳﺎﺱ ﺁﻥ ﻫﻤﮑﺎﺭﺍﻥ ﺣﮑﻤﺮﻭﺍﯾﺎﻥ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﮐﺎﺭﻣﻨﺪﺍﻥ ﺍﺳﺘﺨﺒﺎﺭﺍﺕ، ﺳﺮﺑﺎﺯﺍﻥ ﻭﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺗﮑﻔﯿﺮ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ . ﺁﻧﺎﻥ ﻣﻌﺘﻘﺪ ﺍﻧﺪ ﮐﻪ ﮐﻔﺮ ﺍﯾﻦ ﺣﮑﻮﻣﺖﻫﺎی سکولار، ﭼﻨﺎﻧﭽﻪ ﺍﺑﻦ ﻋﺒﺎﺱ ﺭﺿﯽ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻨﻬﻤﺎ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ ﺍﻧﺪ، ﮐﻔﺮ ﺩﻭﻥ ﮐﻔﺮ ﺍﺳﺖ ( ﯾﻌﻨﯽ ﺧﺎﺭﺝ ﮐﻨﻨﺪﻩ ﺍﺯ ﺩﯾﻦ ﻧﯿﺴﺖ ). ﭘﺲ ﻫﺮ ﻓﺮﻋﯽ ﮐﻪ ﺑﺮ ﺗﮑﻔﯿﺮ ﺣﺎﮐﻤﺎﻥ ( ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﮔﻤﺎﻥ ﮐﻪ ﮐﻔﺮ ﺁﻧﻬﺎ ﮐﻔﺮ ﺍﮐﺒﺮ ﺍﺳﺖ ) ﺑﻨﺎﺀ ﮔﺮﺩﺩ ﻧﺰﺩ ﺁﻧﺎﻥ ﺩﺭﺳﺖ ﻧﯿﺴﺖ.

ﻣﺎ ﺩﺭ ﺟﻮﺍﺏ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﯿﻢ : ﻣﺴﺎﺋﻞ ﺍﻧﺪﮐﯽ ﺍﻧﺪ ﮐﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺍﺧﺘﻼﻑ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ، ﻣﮕﺮ ﺍﯾﻦ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﻌﻨﺎ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﭼﻨﯿﻦ ﻣﺴﺎﯾﻞ ﭼﺸﻢ ﭘﻮﺷﯽ ﮔﺮﺩﺩ ﻭ ﺣﻖ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺷﻨﺎﺧﺘﻪ ﻧﺸﻮﺩ، ﭼﻮﻥ ﻫﺮ ﺍﺧﺘﻼﻑ ﻣﺪﺍﺭ ﺍﻋﺘﺒﺎﺭ ﻧﺒﻮﺩﻩ، ﻭ ﺣﻖ ﯾﮑﯽ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﯿﺸﻤﺎﺭ ﻧﻤﯽ ﺑﺎﺷﺪ، ﺍﻟﻠﻪ ﻋﺰﻭﺟﻞ ﻣﯽ ﻓﺮﻣﺎﯾﺪ : ﻓَﻤَﺎﺫَﺍ ﺑَﻌْﺪَ ﺍﻟْﺤَﻖِّ ﺇِﻻَّ ﺍﻟﻀَّﻼَﻝُ [ ﻳﻮﻧﺲ ۳۲- ]، ﺗﺮﺟﻤﻪ : «ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺣﻖّ ﺟﺰ ﮔﻤﺮﺍﻫﻰ [ ﺩﻳﮕﺮ ] ﭼﻴﺴﺖ؟ »

ﻭﻣﯽ ﻓﺮﻣﺎﯾﺪ : ﻭَﻟَﻮْ ﻛَﺎﻥَ ﻣِﻦْ ﻋِﻨﺪِ ﻏَﻴْﺮِ ﺍﻟﻠَّﻪِ ﻟَﻮَﺟَﺪُﻭﺍْ ﻓِﻴﻪِ ﺍﺧْﺘِﻼَﻓﺎً ﻛَﺜِﻴﺮﺍً [ ﺍﻟﻨﺴﺎﺀ ۸۲: ] ﺗﺮﺟﻤﻪ : « ﺍﮔﺮ (ﺍﯾﻦ ﮐﺘﺎﺏ ) ﺍﺯ ﻧﺰﺩ ﻏﯿﺮ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﺰﻭﺟﻞ ﻣﯽ ﺑﻮﺩ ﺣﺘﻤﺎ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺍﺧﺘﻼﻑ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﺭﺍ ﻣﯽ ﯾﺎﺑﯿﺪﻧﺪ ».

ﺑﻨﺎﺑﺮ ﺍﻳﻦ ﻋﻠﻤﺎﺀ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﺧﺘﻼﻑ ﺗﻨﻮﻉ ﻣﺤﺘﻤﻞ ﺍﺳﺖ ﭼﻮﻥ ﺍﯾﻦ ﺍﺧﺘﻼﻑ ﺩﺭ ﻓﺮﻭﻉ، ﻧﺎﺷﯽ ﺍﺯ ﺍﺧﺘﻼﻑ ﺩﺭ ﺻﺤﺖ ﻭﺑﯿﻤﺎﺭﯼ ﺩﻟﯿﻞ، ﻋﺪﻡ ﻓﻬﻢ ﺁﻥ ﻭﯾﺎ ﺍﺳﺒﺎﺏ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺍﯾﻨﻬﺎ ﺍﺳﺖ. ﺍﻣﺎ ﺍﺧﺘﻼﻑ ﺗﻀﺎﺩ ﺑﻪ ﻭﯾﮋﻩ ﺩﺭ ﺍﺻﻮﻝ ﺩﯾﻦ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺷﺮﮎ ﻭﺗﻮﺣﯿﺪ، ﺍﯾﻤﺎﻥ ﻭ ﮐﻔﺮ ﺟﻮﺍﺯ ﻧﺪﺍﺭﺩ، ﺑﻠﮑﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺴﯽ ﺟﺎﯾﺰ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺭﺍﺿﯽ ﮔﺮﺩﺩ، ﯾﺎ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﭙﺬﯾﺮﺩ، ﯾﺎ ﻭﺳﯿﻠﻪ ﻭﻋﺬﺭﯼ ﺩﺭ ﺯﻣﯿﻨﻪ ﻣﻮﺍﻻﺕ (سرپرستی) ﺑﺎ کفار اصلی و ﻣﺮﺗﺪﯾﻦ ﯾﺎ ﻫﻤﮑﺎﺭﯼ ﺑﺎ ﺁﻧﺎﻥ ﺑﮕﺮﺩﺍﻧﺪ.

ﺍﯾﻦ ﻫﺎ ﻣﺴﺎﯾﻠﯽ ﺍﻧﺪ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺁﻥ ﻓﯿﺼﻠﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﮔﯿﺮﺩ ﻭ ﺣﻖ ﺛﺎﺑﺖ ﺷﻮﺩ، ﺯﯾﺮﺍ ﻣﺤﮑﻤﺘﺮﯾﻦ ﺩﺳﺘﺎﻭﯾﺰ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺑﺮﺁﻥ ﺑﺮﭘﺎ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ. ﺍﻟﻠﻪ ﻋﺰﻭﺟﻞ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﯿﻬﻮﺩﻩ ﻭ ﻋﺒﺚ ﻧﯿﺎﻓﺮﯾﺪﻩ ﺍﺳﺖ،ﺃَﻓَﺤَﺴِﺒْﺘُﻢْ ﺃَﻧَّﻤَﺎ ﺧَﻠَﻘْﻨَﺎﻛُﻢْ ﻋَﺒَﺜﺎً ﻭَﺃَﻧَّﻜُﻢْ ﺇِﻟَﻴْﻨَﺎ ﻻَ ﺗُﺮْﺟَﻌُﻮﻥَ [ ﺍﻟﻤﺆﻣﻨﻮﻥ ۱۱۵:] «ﺁﯾﺎ ﮔﻤﺎﻥ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﺪ ﮐﻪ ﻣﺎ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﻋﺒﺚ ﻭﺑﯿﻬﻮﺩﻩ ﺁﻓﺮﯾﺪﯾﻢ ﻭ ﺷﻤﺎ ﺑﺴﻮﯼ ﻣﺎ ﺑﺎﺯ ﻧﻤﯽ ﮔﺮﺩﯾﺪ» ﻭ ﺍﻭ ﺳﺒﺤﺎﻧﻪ ﺗﻌﺎﻟﯽ ﺩﺭ ﮐﺘﺎﺏ ﺧﻮﯾﺶ ﭼﯿﺰﯼ ﺭﺍ ﺑﺪﻭﻥ ﺑﯿﺎﻥ ﻓﺮﻭ ﻧﮕﺬﺍﺷﺘﻪ ﺍﺳﺖ، ﻣَّﺎ ﻓَﺮَّﻃْﻨَﺎ ﻓِﻲ ﺍﻟﻜِﺘَﺎﺏِ ﻣِﻦ ﺷَﻲْﺀٍ [ ﺍﻷﻧﻌﺎﻡ ۳۸:] ، « ﻣﺎ ﺩﺭ ﮐﺘﺎﺏ ﭼﯿﺰﯼ ﺭﺍ ﻓﺮﻭ ﻧﮕﺬﺍﺷﺘﯿﻢ» ﺧﻴﺮﯼ ﻧﯿﺴﺖ ﻣﮕﺮ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﺰﻭﺟﻞ ﻣﺎﺭﺍ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺭﻫﻨﻤﺎﯾﯽ ﻭﺗﺮﻏﯿﺐ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ، ﻭﺷﺮﯼ ﻧﯿﺴﺖ ﻣﮕﺮ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺁﮔﺎﻩ ﻭﺑﺮﺣﺬﺭ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺍﺳﺖ، ﻟِّﻴَﻬْﻠِﻚَ ﻣَﻦْ ﻫَﻠَﻚَ ﻋَﻦ ﺑَﻴِّﻨَﺔٍ ﻭَﻳَﺤْﻴَﻰ ﻣَﻦْ ﺣَﻲَّ ﻋَﻦ ﺑَﻴِّﻨَﺔٍ [ﺍﻷﻧﻔﺎﻝ ۴۲:] « ﺗﺎ ﻫﻼﮎ ﺷﻮﺩ ﺑﻪ ﺭﻭﺷﻨﺎﻳﯽ ﻭﺑﺮﻫﺎﻥ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻫﻼﮎ ﮔﺮﺩﯾﺪ ﻭﺯﻧﺪﻩ ﺷﻮﺩ ﺑﻪ ﺭﻭﺷﻨﺎﯾﯽ ﻭ ﺑﺮﻫﺎﻥ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺯﻧﺪﻩ ﮔﺮﺩﯾﺪ ». ﻭ ﻗﻀﯿﺔ ﻛﻔﺮ ﺣﺎﮐﻤﺎﻥ ﻃﺎﻏﻮﺗﯽ ﻧﺰﺩ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺩﯾﻦ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭﮎ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﺍﺳﻼﻡ ﺭﺍ ﺷﻨﺎﺧﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﺭﻭﺷﻨﺘﺮ ﺍﺯ ﺁﻓﺘﺎﺏ ﺩﺭ ﻧﯿﻤﺔ ﺭﻭﺯ ﺍﺳﺖ. ﺍﻣﺎ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺑﯿﻤﺎﺭﯼ ﭼﺸﻢ ﺩﭼﺎﺭ ﺍﺳﺖ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﺍﯾﻦ ﺁﻓﺘﺎﺏ ﺗﺎﺑﻨﺎﮎ ﺭﺍ ﺑﻨﮕﺮﺩ، ﺯﯾﺮﺍ ﺁﻥ ﺑﯿﻤﺎﺭﯼ ﺟﻠﻮ ﺑﯿﻨﺎﯾﯽ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﺩ، ﭘﺲ ﺟﺎﯼ ﺷﮕﻔﺖ ﻭ ﺗﻌﺠﺐ ﻧﯿﺴﺖ. ﻭ ﻫﺪﻑ ﻣﺎ ﻋﻼﺝ ﺍﯾﻦ ﺑﯿﻤﺎﺭﯼ ﻭ ﺩﻭﺭ ﺳﺎﺧﺘﻦ ﺍﯾﻦ ﭘﺮﺩﻩ ﺍﺯ ﭼﺸﻢ ﻫﺎ ﺑﺎ ﻣﺮﻫﻢ ﻫﺎﯼ ﺍﺳﻼﻡ ﻭ ﺳﺮﻣﻪ ﯾﯽ ﺍﺯ ﺩﻻﯾﻞ ﻗﺮﺁﻥ ﻭ ﺳﻨﺖ ﺍﺳﺖ.

باید گفته شود هر جائی در قرآن و احادیث صحیح از طاغوت نام برده شده است یعنی: کافر. پس طاغوت یعنی کافر. و بعد از شیطان که کافر اصلی است و از جنیان است، در میان انسانها، طاغوتها یا کفاراصلی ۵ دسته هستند: : ۱- الَّذِينَ هَادُوا [یهودی ها]۲- وَالصَّابِئِينَ [مندائیان یا ستاره پرستان] ۳- وَالنَّصَارَىٰ [مسیحی ها] ۴- وَالْمَجُوسَ[زرتشتی ها] ۵- وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا [مشرکین= احزاب = سکولاریستها] (حج/۱۷).

ﺍﯾﻨﮑﻪ دارودسته ی منافقین و فریب خورده ها ﮔﻤﺎﻥ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻃﺎﻏﻮﺕ ﻫﺎ ﺑﻪ ﺩﻟﯿﻞ ﺳﺨﻦ ﻣﻨﺴﻮﺏ ﺑﻪ ﺍﺑﻦ ﻋﺒﺎﺱ ﺭﺿﯽ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻨﻬﻤﺎ ﮐﺎﻓﺮ ﻧﻤﯽ ﮔﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﮐﻔﺮ ﺍﯾﺸﺎﻥ (ﮐﻔﺮ ﺩﻭﻥ ﮐﻔﺮ ) ﺍﺳﺖ ﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﭘﺎﺳﺦ ﻗﻄﻌﯽ ﺩﺍﺭﺩ ﺁﻧﺎﻥ ﻋﻼﻭﻩ ﺑﺮ ﺍﯾﻦ ﺑﻠﮑﻪ ﺍﺯ ﺟﻬﺖ ﻫﺎﯼ ﺯﯾﺎﺩ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﻧﯿﺰ ﮐﺎﻓﺮ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﻧﺪ .

اهل دعوت و جهاد و تزکیه نفس

اهل دعوت و جهاد و تزکیه نفس

اهل دعوت و جهاد و تزکیه نفس

ارائه دهنده : ج. میربلوچ

بعد از ایمان و نماز، بزرگترین واجب برای مومنین اهل جماعت شدن است که از کانال این جماعت، جهاد بر علیه کفار سکولار و اشغالگر خارجی و مرتدین محلی صورت می گیرد.

هم اکنون دارالاسلام ایران جماعتی است که باید اهل آن شد تا جهاد با آمریکا (سرافعی) و ناتو و مزدوران محلی آنها به پیش رود.

پس آنهایی که می توانند باید اهل این جماعت شوند و آنهایی که توانش را ندارند باید با این جماعت اصلی تشکیل جبهه ای بدهند که امروزه تحت عنوان جبهه مقاومت شناخته شده است . مثل جهاد اسلامی و حماس فلسطین و…

برداشتن همین یک قدم خودش نیاز به تزکیه و اصلاح نفس بر اساس منهج اهل سنت و جماعت دارد. در قدم دوم و وارد شد به میدانهای جهاد،ای مجاهد، میدان جهاد و هجرت یکی از بهترین راه های اصلاح نفس و تزکیه هستند.

هر مجاهد باید در اولین قدم به فکر اصلاح نفسش باشد و سعی کند خود را با اخلاق و آداب اسلامی مزین کند.

مجاهد باید با پا نهادن بر نفس اماره نمونه واقعی مجاهد راستین را به نمایش بگذارد.

دور ریختن اختلافات مذهبی و فکری با سایر مسلمین و تمرکز بر مشترکات و ایثار و فداکاری، برادری و محبت، اخلاق نیک، شجاعت و سخاوت، محبت الله و رسول الله علیه الصلاة و السلام، غیرت و مردانگی و … از صفات مهمی هستند که هر مجاهد راه خدا تلاش کند آنها را در زندگی اش پیاده کند.

پیش از اینکه مجاهد تلاش کند که احکام شرعی را بر جامعه اجرا کند، ضروری است که احکام را بر نفس خودش پیاده کند و با اعمال و رفتار خود داعی دین باشد.

این چنین نباشد خود به کوچکترین احکام پایبند نباشد و دم از تحکیم شرع بزند.

آیا در این مسیر قدمهایی بر داشته ای یا هنوز در دام جنگ روانی دشمنان به فرقه بازی و اهل تفرق بودن دل خوش کرده ای و هنوز قدم اول را برنداشته ای؟

حکم تعدد بیعت به بیشتر از یک امام و رهبر دارالاسلام و الجماعة در شریعت (۴)

حکم تعدد بیعت به بیشتر از یک امام و رهبر دارالاسلام و الجماعة در شریعت (۴)

حکم تعدد بیعت به بیشتر از یک امام و رهبر دارالاسلام و الجماعة در شریعت (۴)

ارائه دهنده : ع. الکوردی

عده ای از علما یک استثناء قایل گشته اند که تحت ظروف مکانی و زمانی خاصی هم می شود وسایلی را بر این بیعت بر یک امام اضافه نمود. مثلا اگر مکانها و سرزمین ها و اقطار اسلامی خیلی وسیع باشد و یا به علت گستردگی خاک اسلام دوری زیادی برای دسترسی به خلیفه وجود داشته باشد. پس تعدد امام تحت این ظرف مکانی وزمانی و این وسایل و شروط و استتثناء صحیح می باشد.و این رای علمایی با این وسیله و استثناء قایل گشته اند.

مثلا امام قرطبی رحمه الله می فرماید: وَهَذَا أَدَلُّ دَلِيلٍ عَلَى مَنْعِ إِقَامَةِ إِمَامَيْنِ، وَلِأَنَّ ذَلِكَ يُؤَدِّي إِلَى النِّفَاقِ وَالْمُخَالَفَةِ وَالشِّقَاقِ وَحُدُوثِ الْفِتَنِ وَزَوَالِ النِّعَمِ، لَكِنْ إِنْ تَبَاعَدَتِ الْأَقْطَارُ وَتَبَايَنَتْ كَالْأَنْدَلُسِ وَخُرَاسَانَ جَازَ ذَلِكَ.[۱]این ادله دلیل بر منع اقامه دو امام می باشد زیرا این موید است به سوی نفاق و مخالفت و سختی ها و فتنه آفرینی و زوال و نابودی نعمتها اما اگر چنانچه اقطار دوری در آن باشد مانند اندلس و خراسان بر آن جواز وجود دارد.

صاوي المالكي (متوفى: ۱۲۴۱هـ) می گوید: وَلَا يَجُوزُ تَعَدُّدُ الْخَلِيفَةِ إلَّا إذَا اتَّسَعَتْ وَبَعُدَتْ الْأَقْطَارُ(بلغة السالك لأقرب المسالك المعروف بحاشية الصاوي على الشرح الصغير ۴/۱۹۰- الناشر: دار المعارف)يعني: تعدد خلیفه جایز نیست مگر اینکه سرزمین وسیع گردد و اقطار از هم دور گردند و دور شود. شيخ دسوقی مالكي هم این سخن صاوی را مشابها می آورد و با تعلیق بیشتر اینگونه تایید می نماید ومی گوید: مَا ذَكَرَهُ الْمُصَنِّفُ مِنْ جَوَازِ تَعَدُّدِ الْقَاضِي بِمَنْعِ تَعَدُّدِ الْإِمَامِ الْأَعْظَمِ وَهُوَ كَذَلِكَ وَلَوْ تَبَاعَدَتْ الْأَقْطَارُ جِدًّا لِإِمْكَانِ النِّيَابَةِ وَقِيلَ بِالْجَوَازِ إذَا كَانَ لَا يُمْكِنُ النِّيَابَةُ لِتَبَاعُدِ الْأَقْطَارِ جِدًّا وَاقْتَصَرَ عَلَيْهِ ابْنُ عَرَفَةَ.[۲]

نتیجه:

  1. اقامه دو امام یا سه امام در یک سرزمین واحد و یک عصر واحد جایز نمی باشد
  2. عقد امامت به بیشتر از یک امام در یک سرزمین واحد و یکپارچه و سرزمین های متقارب و نزدیک به همدیگر، عقد صحیح امام برای آن به این صورت است که به امام اول بیعت داده شود و باطل است به مخالف این امر عقد امامت داده شود و بیعتی به بیش از دو خلیفه در یک سرزمین متقارت و واحد صورت بگیرد
  3. اما اگر متباعد و با اقطار وسیع باشد در این صورت استثنایی قایل شده اند و کثرت بیعت را جواز دانسته اند(باز این قول هم محل اختلاف است).الله اعلم.

در وضع موجود مسلمین باید با اتحادی اسلامی یک «جبهه» ی واحد بر علیه دشمنان اشغالگر و مزدوران آنها تشکیل دهند. هم اکنون دارالاسلام ایران اولین دارالاسلام از لحاظ زمان تشکیل در مییان دارالاسلامهای موازی کنونی و قویترین ابزار جهت تشکیل این جبهه است و تنها حسادت و کینه ی نابجا و جهل مانع از پیوستن عده ای به این جماعت و اهل جماعت شدن شده است نه دلیلی شرعی از یکی از مذاهب اسلامی.


[۱] تفسیر قرطبی ۱/۲۷۳- الناشر: دار الكتب المصرية – القاهرة-الطبعة: الثانية، ۱۳۸۴هـ – ۱۹۶۴ م

[۲] حاشية الدسوقي على الشرح الكبير۴/۱۲۵- الناشر: دار الفكر

مخالفی که نباید دشمنش کرد

مخالفی که نباید دشمنش کرد

مخالفی که نباید دشمنش کرد

در جامعه با وجود قدرت اسلامی ممکن است تاویلات و سلایق مختلفی وجود داشته باشند. این اختلاف سلایق بر سر مسائل مختلف شخصی، سیاسی، اقتصادی و سایر مسائل زندگی نباید موجوب منازعه شود چون الله تعالی دستور می دهد: وَلاَ تَنَازَعُواْ فَتَفْشَلُواْ وَتَذْهَبَ رِیحُکُمْ وَاصْبِرُواْ إِنَّ اللّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ (انفال/۴۶) و (در میان خود اختلاف و) کشمکش مکنید، (که اگر کشمکش کنید) درمانده و ناتوان می‌شوید و شکوه و هیبت شما از میان می‌رود (و ترس و هراسی از شما نمی‌شود) . شکیبائی کنید که خدا با شکیبایان است .

در اینجا الله تعالی صدمات کشمکش را سستی و درماندگی و از بین رفتن ابهت مسلمین معرفی می کند و بعد از آن دعوت به صبر می کند.

باید بدانیم که مخالفین دو دسته هستند :

– دسته ای از مخالفین که با اساس نظام اسلامی ما و تطبیق قانون شریعت الله دشمنی و مخالفت دارد که حسابش روشن است.

– دسته ای دیگر از مخالفین ما کسانی هستند که دنبال حق و حقیقت و تطبیق قانون شریعت الله و خدمت به دین و مسلمین هستند اما مسیر را اشتباهی طی می کند.

این دسته ی دوم با ما اختلاف سلیقه و اجتهاد و تأویل دارند؛ نباید با واکنشهای اشتباه خود این دسته را دشمن کرد، بلکه اگر آنها مرتکب این اشتباه شدند و با ما دشمنی کردند باید با صبر و حوصله و با بهترین روش شرعی سعی در بیدار کردن و آگاه کردن آنها و نرم کردن دلها و مهربان کردن دلها نسبت به همدیگرنمود.

با صبر بر سایر مومنین عبادت کن

با صبر بر سایر مومنین عبادت کن

با صبر بر سایر مومنین عبادت کن

ارائه دهنده : محمد عثمان

رسول الله صلى الله عليه وسلم می فرمایند: واعلمْ أنَّ النصرَ معَ الصبرِ وأنَّ الفرجَ معَ الكربِ وأنَّ معَ العسرِ يسرًا.[۱] یعنی و بدانکه بی گمان نصرت و یاری خدا با صبر و شکیبایی حاصل می شود و گشایش با سختیی است و با سختی آسانی است.

از جمله معانی که ضمن معنای صبر در دارالاسلام قرار می گیرد صبر در برابر امیر و مسئولی از دارالاسلام هست صبر کردن بر اطاعت از او در سختی و صبر کردن بر پیروی از او در تحمل کارهای اجباری و تحمل اطاعت از او ولو اینکه چیزی را برای خودش بگزیند و به زیر دستان خود ندهد ، رسول الله صلى الله عليه وسلم می فرماید : «﴿ مَنْ رأى مِنْ أَمِيرِهِ شَيْئًا يَكْرَهُه فَلْيَصْبِرْ ﴾» کسیکه از امیر خود چیزی را ببیند که موجب کراهت اوست صبر پیشه کند.

از مهمترین ویژگیهایی که ضمن مساله صبر است تحمل اذیت و آزار برادران و رفیقان اهل جماعت است چرا که دارالاسلام و جماعت محل تجمع مسلمانان در سطوح تربیتی متفاوتی میباشد که بعضی از آنان به خویشتن ستم می کنند و برخی دیگر میانه روند و برخی در پرتو توفیقات الهی در انجام کار خیر پیشتازند و بایستی همه ی آنان به خاطر این مصلحت شرعی علیا که وحدت و اهل جماعت شدن و پرهیز از تفرق است با همدیگر هم زیستی کنند .

پس به آنکه به خویشتن ستم روا می یاری توصیه میکنیم که در مورد خود و برادرانش تقوای خدا را رعایت کند و همه را توصیه میکنیم که در مقابل اذیت برادرانشان صبر و شکیبایی پیشه کنند، رسول الله – صلى الله عليه و سلم – می فرماید: «﴿ المؤمن الذي يخالط الناس ويصبر على أذاهم خير من الذى لا يخالط الناس ولا يصبر على أذاهم ﴾». یعنی ( مؤمنی که با مردم آمیخته میشود و آزار و اذیت آنان را تحمل میکند بهتر از آن مؤمنی است که با مردم آمیخته نمیشود و اذیت آنان را تحمل نمی کند. این صبر از اوصاف متقیان است چنانکه خداوند متعال می فرماید: ﴿ والْكَاظِمِينَ الغَيْظَ وَالْعَافِينَ عَنْ النَّاسِ وَاللهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ } ، یعنى 🙁 و خشم خود را فرو می خورند و از مردم گذشت می کنند ، و خداوند ( هم نیکو کاران را دوست میدارد. علاوه بر اجری که مسلمان بوسیله ی صبر بر اذیت برادرانش کسب می کند فایده ی دیگری وجود دارد که با مخالطت با مردم بدان دست پیدا می کند و آن هم آشنایی با آفات و معایب نفس خویش است لذا کسیکه زود خشمگین می شود و زود از کوره در میرود نمیتواند این آفت اخلاقی خود را کشف کند تا اینکه با مردم قاطی شود و مورد اذیت آنان قرار گیرد، اگر این کار را انجام دهد آفات نفس خویش را پیدا میکند و سعی در اصلاح آن خواهد داشت و همینطور بسیاری از آفتهای نفسانی جز با مخالطت با مردم نمی توان آنرا دریافت.

مخصوصا خواستم نسبت به این مورد هشدار بدهم چون بسیاری از مسلمانان نسبت به اذیت و آزار دشمنان شکیبا هستند اما در مقابل برادرانشان و اذیت آنان بردبار نیستند، اما صبر بر اذیت برادران واجب است، و ما با صبر بر دیگران عبادت میکنیم و اجر و ثواب را از خداوند منان امید داریم.


[۱] السخاوي، المقاصد الحسنة:۱۸۸

وحدت اسلامی واقعیتی تجربه شده

وحدت اسلامی واقعیتی تجربه شده

وحدت اسلامی واقعیتی تجربه شده

ارائه دهنده : محمد عثمان

رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید: مثلُ المؤمنين في توادِّهم وتراحمِهم وتعاطفِهم كمثلِ الجسدِ الواحدِ إذا اشتكى منه عضوٌ تداعى له سائرُ الجسدِ بالحمى والسهرِ »[۱] (۱): «صفت مومنان در دوستی و مهربانی و عطف توجه و پاییدن یکدیگر همچون صفت بدن است. هرگاه که اندامی از بدن به ناله و فغان آید، همه ی اندام های تن با شب زنده داری و تب و لرز با آن همدرد و هم آوا می شوند»

در اینجا رسول الله صلی الله علیه و سلم مسلمین را به بدن واحدی تشبیه کرده است . اجزاي مختلف يک بدن و هر يک از اعضاء با ديگري متفاوت است و هر يک نام و ويژگي هاي متفاوتي با همديگر دارند و حتي وظايف و کارهاي هر يک با هم متفاوت است ولي علي‌رغم اين تفاوتها، همه ی آنها با همديگر همکاري دارند و به هنگام بروز خطر همگي متحد و با انسجام کامل با خطر مقابله مي‌کنند.

در اینجا منظور از وحدت اسلامی برای مسلمین هم این است که پیروان هر یک از مذاهب و تفاسیر اسلامی در عين حال که عقايد و احکام خاص فقهی آن مذهب را براي خود حفظ مي‌کنند و به آنها پاي‌بند هستند، در روابط اجتماعي و سياسي و نظامي و اقتصادي و فرهنگي خود با مسلمين ديگر همسو و تابع مصالح عاليه اسلام و امت اسلامي باشند و براساس اين برداشت از وحدت، امت اسلامي تشکل شود که با پشتوانه ی قدرت حکومتی که دارند مقابل دشمنان اسلام همواره به صورت بدن و جسمی واحد عمل کند.

تولید چنین وحدتی نه تنها ممکن است بلکه همچون حقیقتی غیر قابل انکار بارها و بارها در طول تاریخ مسلمین تجربه شده است، و تکرار آن در وضع موجود، فقط نیازمند صداقت و اراده ای اسلامی است که تنها از مومنین راستینی بر می آید که خود را از دام عصبیت و جاهلیت رهانیده باشند.

  1. مسلم ۲۵۸۶ و بخاري ۶۰۱۱ با لفظ: ترى المؤمنين في تراحمهم وتوادهم وتعاطفهم كمثل الجسد، إذا اشتكى عضو تداعى له سائر جسده بالسهر والحمى.

[۱] مسلم ۲۵۸۶ و بخاري ۶۰۱۱ با لفظ: ترى المؤمنين في تراحمهم وتوادهم وتعاطفهم كمثل الجسد، إذا اشتكى عضو تداعى له سائر جسده بالسهر والحمى.

دو تفسیر مختلف مومنین در مورد توسل (۲)

دو تفسیر مختلف مومنین در مورد توسل (۲)

دو تفسیر مختلف مومنین در مورد توسل (۲)

ارائه دهنده : سید جمالدین بخاری

همچنین این دسته از مسلمین بر این باورند که توسّل فقط باید به خدا صورت بگیرد که جز تقوا یعنى ایمان به خدا و عمل صالح میسّر نخواهد بود.

طبق همان آیه، خداوند همه مؤمنان – از شخص پیامبر گرفته که اوّلین مؤمن بوده تا تمام اولیاء و بندگان صالح و برگزیده خدا – را مورد خطاب قرار مى‏دهد:﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ﴾ در صورتى که اگر چنانچه وسیله همین انبیاء و ائمه باشند، آنها خود نیز باید – بنابه آیه – به دنبال واسطه باشند؛ چون آنها نیز مجبور و مأمورند براى نزدیکى به خدا،وسیله‏اى را بجویند! پس، وسیله نمى‏تواند خود ایشان باشد؛ زیرا «وسیله»، هرگز «وسیله‏اى» دیگر نمى‏جوید!

علی در مورد «وسیله» مى‏ گوید:

«إن أفضل ما توسل به المتوسلون إلى الله سبحانه وتعالى الإيمان به وبرسوله والجهاد فى سبيله… وإقام الصلوة… وإيتاء الزكوة… وصوم شهر رمضان… وحج البيت واعتماره… وصلة الرحم… وصدقة السر… وصدقة العلانية… وصنائع المعروف»[۱]. «برترین وسیله تقرّب به سوى خداوند – سبحان و متعال – براى متوسّلین به او، ایمان به او و به رسولش… جهاد در راهش… برپاداشتن نماز… دادن زکات… روزه ماه رمضان… حج و عمره خانه خدا… صله رحم… صدقه‏دادن به صورت پنهان… صدقه‏دادن به صورت آشکار… و انجام دیگر کارهاى نیک و شایسته است». همچنین در جایى دیگر، در توصیه به اصحابش، نماز و زکات و اداى امانت و… را وسیله تقرّب به خدا مى‏داند[۲].

امام علی علیه السلام سفارش مى‏ کند: مسلمانان پس از وفات پیامبر راه استغفار را در پیش بگیرند؛ چنانکه از امام باقر مذکور است که جدّش علی فرمود:

«كان فى الأرض أمانان من عذاب اللّه وقد رفع أحدهما فدونكما الآخر فتمسكوا به: أمّا الأمان الذى رفع فهو رسول اللّه وأمّا الأمان الذى الباقى فالإستغفار، قال اللّه تعالى:﴿وَمَا كَانَ ٱللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمۡ وَأَنتَ فِيهِمۡۚ وَمَا كَانَ ٱللَّهُ مُعَذِّبَهُمۡ وَهُمۡ يَسۡتَغۡفِرُونَ٣٣﴾[الأنفال: ۳۳]»[۳].«در آسودگى و پناه از کیفر خدا روى زمین دو عامل وجود داشت: یکى از دست رفت و بر شما باد که به دیگرى که نزدتان است، متوسّل شوید؛ پناه و امانى که از دست رفت، رسول خدا بود (که تا میانتان بود، از بلا مصون بودید) و پناهى که باقى است، استغفار و طلب آمرزش گناهان از خداست؛ چنانکه خدایتعالى فرمود: خداوند عذابشان نکند تا زمانى که تو (اى پیامبر) میانشان هستى، و عذابشان نکند تا زمانى که استغفار مى‏کنند».

«زبیربن‏بکار»، دعاى عبّاس‏ – عموى پیامبر – را به هنگامى که عمر از او خواست که طلب نزول باران کند، چنین آورده است:«خداوندا! هیچ بلایى نازل نشده است، مگر به سبب گناهى و هیچ بلایى هم برطرف نشده است، مگر به سبب توبه‏اى.. اینک مردم مرا به خاطر مکانت من پیش پیامبرت، به پیشگاه تو متوجّه ساخته‏اند.. اینک دستان گناهکار ما به سوى تو برداشته شده و پیشانى ما با توبه به سوى تو روى آورده است.. پس ما را از باران رحمت خود سیراب گردان!»[۴] و همچنان که تواریخ آورده‏اند، همان موقع ناگهان ابرهاى ضخیم و تیره‏اى در آسمان پدیدار شدند و باران شروع به باریدن گرفت![۵]

پس، هر دو تاویل از «وسیله» و توسل در میان مسلمین با استناد به آیات و روایتهایی وجود دارد و این اختلاف تا زمان تشکیل شورای اولی الامر مومنین به عنوان قاضی باقی خواهد ماند و مومنین تنها با اجماع واحد این شورا است که به عنوان حکم نهائی یک رای خواهند شد.

تا زمان رسیدن به چنین هدف شرعیی نباید خود را جایگاه شاکی و قاضی قرار داد و بر مخالفین حکم صادر کرد، تنها گزینه، گفتگوی شرعی ضمن رعایت اصول گفتگو به صورت مستند و مودبانه است؛ بعد از آن شخص رای شما را پذیرفت یا نپذیرفت به شما ربطی ندارد، برای من و شما مهم رساندن تاویل و اجتهاد و دیدگاه خودمان است و بس، و قرار نیست هر کسی مخالف فکر و مذهب و دیدگاه ما در امور اجتهاد پذیر باشد خارج از اسلام باشد، چون ما محک برای صحیح یا غلط بودن اجتهادات و تاویلات سایر مذاهب مخالف نیستیم بلکه تنها رای واحد شورا محک برای همه ست.


[۱] نهج البلاغة، شرح فیض الإسلام، خطبه ۱۰۹٫

[۲]همان، جزء۴، کلام‏۱۹۰٫

[۳] نهج‏البلاغة، شرح فیض الإسلام، جزء۶، کلمات قصار، شماره ۸۵٫

[۴]– «الأنساب»، زبیربن‏بکار، نقل از «عقیدة المسلم»، محمّد غزالى المصرى.

[۵]– إبن‏الأثیر، ج‏۲، ص‏۵۵۷٫

در پی حمله جنبش الشباب المجاهدین در صومالی به یک مرکز نظامی در ولایت شبیلی ۴۳ تن از شبه نظامیان کشته

در پی حمله جنبش الشباب المجاهدین در صومالی به یک مرکز نظامی در ولایت شبیلی ۴۳ تن از شبه نظامیان کشته و زخمی شدند

در پی حمله جنبش الشباب المجاهدین در صومالی به یک مرکز نظامی در ولایت شبیلی ۴۳ تن از شبه نظامیان کشته و زخمی شدند

نیروهای جنبش الشباب المجاهدین در ولایت شبیلی بر یک پایگاه نظامی شبه‌ نظامیان دولتی حمله کرده‌اند که در نتیجه آن ۲۰ تن کشته و ۲۳ تن دیگر زخمی شدند. قابل ذکر است که نیروهای جنبش الشباب المجاهدین در روزهای اخیر تا چند کیلومتری موگادیشو، پایتخت صومالی، رسیده‌اند و مناطق زیادی از جمله شهر «بیعودی» را تحت کنترل خود درآورده‌اند. انتظار می‌رود که به‌زودی رژیم حاکم در صومالی سقوط کرده و سرنگون شود.

دو تفسیر مختلف مومنین در مورد توسل (۱)

دو تفسیر مختلف مومنین در مورد توسل (۱)

دو تفسیر مختلف مومنین در مورد توسل (۱)

ارائه دهنده : سید جمالدین بخاری

توسّل، یعنى به وسیله ی چیزى به کسى نزدیکى‏جستن، وسیله قراردادن… که در اینجا، منظور از توسّل همان وسیله‏اى است که انسان را به خدا نزدیک مى‏سازد.. خداوند نیز، مؤمنان را براى نزدیکى و تقرّب‏جستن به او دستور مى‏دهد که «وسیله‏اى» بجویند؛ چنانچه مى‏فرماید:

﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَٱبۡتَغُوٓاْ إِلَيۡهِ ٱلۡوَسِيلَةَ وَجَٰهِدُواْ فِي سَبِيلِهِۦ لَعَلَّكُمۡ تُفۡلِحُونَ ٣٥﴾[المائدة: ٣٥].«اى مؤمنین! تقوا پیشه سازید و براى تقرّب به خدا، وسیله بجویید و در راه او جهاد کنید تا(از این طریق) رستگار شوید».

مسلمانان در تعبیر و تأویل «وسیله» در آیه فوق با هم اختلاف دارند.. برخى از مسلمین کلمه «وسیله» را به «وساطت» بین انسان و خدا تعبیر کرده‏اند؛ یعنى مؤمنان براى تقرّب‏جستن به خدا، باید که اولیاء و بندگان خاص خداوند – همچون انبیاء، شیوخ و ائمه – را واسطه قرار دهند. آنها معتقدند که این عمل براى نزدیکى به خداوند کفایت مى‏کند!.

این دسته جهت مستدل کردن ادعای خود به روایاتی نیز چنگ زده اند مثل:

  1. در قحطى و خشکسالى شدید مدینه، مردم به ام المومنین عایشه شکایت برده و او، مردم را به تبرّک‏جویى از قبر شریف پیامبر دعوت کرد و گفت: «أنظروا قبر النبى فاجعلوا منه كوة إلى السماء حتى يكون بينه وبين السماء سقف»[۱].«به قبر پیامبر نگاه کنید، پس میان‏ قبرش و آسمان سوراخى ایجاد کنید تا بین او و آسمان سقفى شود (و خداوند ترحّم فرموده و فیض خود را از آن مکان جارى سازد)»!.
  2. «فجاء بلال‏بن الحارث إلى قبر النبى وقال: يا رسول اللّه! إستسق لأمتك!… فإنهم قد هلكوا فأتاه رسول الله صفى المنام وأخبره أنهم سيسقون…»[۲]. «بلال پسر حارث‏ به سوى قبر پیامبر رفت و گفت: اى پیامبر! براى امّتت از خداوند طلب باران کن که آنها هلاک شدند!.. پس رسول خدا به خوابش آمد و فرمود: باران خواهد بارید…»!.
  3. «جاءت فاطمة على قبر رسول الله فأخذت قبضة من تراب القبر فوضعت على عينها فبكت»[۳].«فاطمه بر سر قبر رسول خدا آمد و مشتى خاک از آن برگرفت و بر چشم نهاد و گریست»!.
  1. «إنه خرج (عمربن خطاب) يوما إلى مسجد رسول اللّه فوجد معاذبن جبل قاعدا عند قبر النبى يبكى فقال: ما يبكيك؟ قال: يبكينى شى‏ء فسمعته من رسول اللّه»[۴]. «عمرروزى به مسجد پیامبر ص رفت و معاذبن جبل را یافت که کنار قبر پیامبر نشسته و گریه مى‏کند، پس گفت: چه چیزى تو را به گریه انداخته است؟ گفت: مرا به گریه انداخت چیزى را که از پیامبر شنیدم»!.
  2. «إن بلال أتى قبر النبى وجعل يبكى عنده و يمرغ وجهه عليه فأقبل الحسن والحسين فجعل يضمها و يقبلهما».«بلال به طرف قبر پیامبر ص آمد و خود را به خاک مى‏کشید و گریه مى‏کرد و حسن و حسین را در آغوش مى‏کشید و آنها را مى‏بوسید»!.
  3. «لمّا مات عبدالرحمن‏بن أبى‏بكر أمرت عايشة بفسطاط على قبره ووكلت به إنسانا»[۵]. «چون عبدالرحمن پسر أبوبکر مُرد، عایشه دستور داد بر قبر او خیمه‏اى زدند و انسانى را بر آن گماشت»!.

مخالفین این روایات بر این باورند شاهد تاریخى که تمام احادیث ارائه‏شده را در رابطه با قبر پیامبر رد مى‏کند، این حقیقت است که: قبر پیامبر تا مدّتها در اطاق ام المومنین عایشه بوده و ام المومنین عایشه آنجا زندگى مى‏کرد و امکان نداشت کسی برود و کنارقبرش گریه کند، سقف اطاق ام المومنین عایشه را سوراخ کنند، افراد به زیارتش رفته، از خاک آن بر چهره بمالند ، خانه‏اش را محلّ رفت‏وآمد قرار دهند، و …

چنانکه «إبن‏رسته» در کتابش مى‏نویسد: «عمربن عبدالعزیز (هنگامى که از سوى ولیدبن عبدالملک والى مدینه بود) به دستور خلیفه به سال ۹۱ هجرى، مسجدالنبى را خراب نمود و به وسیله سنگهاى منقوش و موزاییک رومى و مرمر، آن را بنا کرد و سقف مسجد را با چوب ساج و آب‏طلا پوشانید و حجرات همسران پیامبر را خراب کرد و نیز قبر پیامبر را داخل مسجد نمود»[۶].


[۱] سنن دارمى، ج‏۱٫

[۲] فتح البارى، ج‏۲ و کنزالعمّال، ج‏۸٫٫ – وفاءالوفاء، سمهودى، ص‏۱۳۷۴٫

[۳] الوفاء، إبن‏جوزى.

[۴] سنن إبن‏ماجه، ج‏۲٫

[۵] صحیح بخارى، ج‏۲٫

[۶] الأعناق النفیسة، إبن‏رسته، ترجمه دکتر حسین قره‏چانلو، ص‏۸۰، انتشارات امیرکبیر.

مهمترین خواسته ها و مطالبات شیعیان افغانستان از حاکمیت ا.ا.افغانستان

مهمترین خواسته ها و مطالبات شیعیان افغانستان از حاکمیت ا.ا.افغانستان

مهمترین خواسته ها و مطالبات شیعیان افغانستان از حاکمیت ا.ا.افغانستان

ارائه دهنده : سید نور الدین بخاری

هر حاکمیت بر اساس اصولی که بنا می شود شهروندان آن جامعه هم بر اساس همان اصول خواستار حقوق یکسان خود در جامعه هستند.

جوامع سکولار که بر اساس اصول سکولاریستی بنا شده اند تمام شهروندان خواستار حقوق سکولاریستی خود بدون تبعیض هستند.

در جوامع اسلامی هم که بر اساس مذاهب اسلامی اداره می شوند شهروندان آن جامعه خواستار حقوق اسلامی خود هستند. مثلا در ایران که بر اساس مذهب اکثریت که شیعه ۱۲ امامی است اداره می شود بر اساس اصل ۱۲ قانون اساسی ایران ۵ مذهب حنفی، زیدی، مالکی، شافعی و حنبلی رسمیت دارند و حقوق آنها در مسائل داخلی و دادگاهها مشخص شده است.

شیعیان ا.ا.افغانستان نیز در کنفرانس لویی جرگه ای که چند وقت پیش برگذار شد ۲۰ خواسته و مطالبه داشتند که ۴ ماده آن عمده و ارکان است که عبارتند از:

  1. به رسمیت شناخته شدن مذهب و فقه جعفری
  2. تطبیق احوال جامعه تشیع در محاکم افغانستان
  3. مشارکت معنا دار و عادلانه و منصفانه ی جامعه ی تشیع در تصمیم گیری راجع به امور کشور افغانستان
  4. مشارکت جامعه تشیع (مردم هزاره) در امور اجرائی کشور و در حکومت

این مطالبات که ممکن است مطالبات مذاهب و تفاسیر اسلامی دیگر در جامعه ی افغانستان باشد نیاز به تدوین قانون اساسی مدونی دارد که این حقوق تفاسیر و مذاهب اسلامی و حتی حقوق کفار اهل ذمه در آن تعریف و مشخص و مرزبندی شده باشد.

وجود یک قانون اساسی منطبق با فقه اسلامی ما جهت نظم دادن به حقوق شهروندان جامعه یک نیاز و ضرورت است.

پاسخی به چند شبه سکولاریستها (۱)

پاسخی به چند شبه سکولاریستها (۱)

پاسخی به چند شبه سکولاریستها (۱)

ارائه دهنده : عبدالقادر سمرقندی

سخنی با همه ی مسلمانان :

پیغمبر بزرگوار اسلام صلی الله علیه و سلم میفرمایند: أَلَا وَإِنَّ فِي الْجَسَدِ مُضْغَةً، إِذَا صَلَحَتْ، صَلَحَ الْجَسَدُ كُلُّهُ، وَإِذَا فَسَدَتْ، فَسَدَ الْجَسَدُ كُلُّهُ، أَلَا وَهِيَ الْقَلْبُ.(مسلم ۱۵۹۹) آگاه باشيد كه در بدن انسان پاره گوشتي هست كه هرگاه اصلاح شود، تمام بدن او اصلاح مي گردد و هرگاه تباه شود تمام اعضاي جسم نيز تباه مي گردد بدانيد كه اين پاره گوشت، قلب است.

امروزه با پیشرفت و گسترش فناوری و شبکه های ماهواره ای شاهد گسترش فعالیت گروه های سکولار هستیم همان کسانیکه دشمن قسم خورده ی قانون شریعت الله و دارالاسلام و مسلمین هستند و اکنون در صدد گمراه کردن جوانان بی تجربه هستند تا روز به روز جامعه اسلامی را از درون ضعیف تر کنند و زمینه را برای سلطنت خود فراهم کنند و نتیجه ی پیروی از این کانالها را در جامعه شاهد هستیم.

توپ و تانک آمریکاییها، روس ها,انگلیسیها و سایر کفار نتوانست فکر جوان مسلمان را در افغانستان و عراق تسخیر کند و آنها را با مشکل اساسی روبرو کرد ولیکن امروز دشمن در لباس گوسفند وارد شده و با راه اندازی دهها شبکه ی ماهواره ای بصورت کاملا سازمان یافته و شبانه روزی روی فکر و ذهن و قلب مسلمانان کار میکنند و سم عقاید و اخلاق و رفتارهای سکولاریستی خود را در جامعه اسلامی پخش میکنند و در نهایت قلب را فاسد میکنند و چون قلب فاسد شود با توجه به فرموده ی سرورمان پیغمبر رحمت سراسر جسم و روح انسان فاسد میشود .

از این رو وظیفه ی خودمان دانستیم که چند سطری در این مورد بنویسیم و برای مسلمین اتمام حجت کنیم تا شاید تلنگری باشد برای مسلمانان فریب خورده.در اینجا هدف قلم فرسایی بیش از اندازه نیست بلکه توجه خواننده ی محترم را به چند نکته مهم جلب میکنیم و “انسان عاقل را اشارتی کافیست”.

فمنیستی بودن : اول باید بررسی کرد اساس کار این شبکه ها بر چیست و برای گسترش کدام اندیشه تلاش میکنند؟پاسخ کاملا واضح و آشکار است.این قبیل کانالها برای نشر فکر الحادی و کفری فمنیستی(زن پرستی) تلاش میکنند که کاملا مغایر با ارزشهای اسلامیست.

بر اساس این فکر , زن مسلمان مورد ظلم واقع شده و راه رهایی از این ظلم دین زدایی است. زن باید در نوع پوشش خود آزاد باشد و آزاد است بدون اجازه ی شوهرش دست به هر کاری بزند و خلاصه زن حرف اول و آخر را میزند و مرد عملا هیچ کاره است!! هنگامیکه زن خانواده اینچنین رفتار کند بنیان خانواده خودبخود سست میشود و فرزندان بدرستی تربیت نخواهند شد زیرا زن نقش مادری خود را بدرستی اجرا نخواهد کرد و جامعه فاسد میشود.پس فمنیسم نقطه حساس خانواده یعنی زنان و دختران را نشانه میگیرد و خیلی آسان خانواده را از بین میبرد و سپس جامعه به فساد می افتد.

اما اینکه در اسلام تا چه اندازه زن اهمیت دارد مقاله ها و کتب فراوانی نوشته شده كه لزومی ندارد همه ی آنها را تکرار کنیم فقط به این حدیث از پیغمبرمان صلی الله علیه و سلم اکتفا خواهیم کرد که چه زیبا فرمودند “خِيَارُكُمْ خِيَارُكُمْ لِنِسَائِهِمْ” یعنی ” بهترين شما، بهترين شما با زنانشان هستند.” و الله متعال در آیه ۲۹ سوره نسا می فرمایند”وَعَاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ” یعنی ” با زنانتان به نیکی رفتار نمایید”.

و در اینکه اسلام به زنان بسیار اهمیت داده هیچ شکی نیست.اما همچنانکه اسلام برای زنان ارزش قائل شده در مقابل قوانینی نیز برایشان قرار داده که مطابق با فطرت و سرشت آنهاست از جمله اینکه زن باید باحجاب در جامعه ظاهر شود یا اینکه بعضی امور را نباید به دست زنان سپرد. پیغمبر اکرم صلی الله علیه و سلم فرموده اند”لَنْ يُفْلِحَ قَوْمٌ وَلَّوْا أَمْرَهُمُ امْرَأَةً”هرگز رستگار نخواهند شد قومی که کارهایشان را بدست زنی بسپارند.

اسلام بیشترین توجهش معطوف به کانون خانواده است و سعی دارد این کانون را حفظ نماید زیرا تنها راه نجات جامعه اصلاح خانواده است.حقیقت این است که کارهای خارج خانه باید بر عهده ی مردان باشد و کارهای داخل خانه را بایست بدست زنان سپرد.

درسهایی که از غزه آموختیم

درسهایی که از غزه آموختیم

درسهایی که از غزه آموختیم

ارائه دهنده : ابو عمر کندزی

۱- غزه به ما آموخت که شورای امنیت یک باند (تبهکار) است، موازین بین‌المللی تنها مرکب روی کاغذ و لوایح حقوق بشری تنها یک طنز!

۲- غزه به ما آموخت که این دنیا یک چشمش کور است. چشم بینایش را به هر کجا که بخواهد می‌چرخاند و چشم کورش را هم به هر کجا که بخواهد می‌چرخاند. کودکان غزه مانند کودکان اوکراین نیستند! اوکراینی‌ها مانند رومیان‌اند، ولی ما عرب هستیم.

۳- غزه به ما آموخت که حق گرفتنی است نه التماس کردنی، هیچکس نزد تو نمی‌آید و بگوید آدم خوبی هستی و هر چه می‌خواهی به تو می‌دهم! اگر چیزی می‌خواهی دستت را دراز کن و بر خلاف میل دنیا، آن را بگیر!

۴- غزه به ما آموخت، که آزادسازی فلسطین از بحر تا نهر امکان‌پذیر است و آنچه این بار اتفاق افتاد تنها یک «نمایش» کوچک برای اتفاقات پیش رو خواهد بود.

۵- غزه به ما آموخت، که خواستن، توانستن است. و این توانایی هرگز وابسته به میزان امکانات نبوده، بلکه وابسته به اراده‌‌ی انسان‌هاست. چه کسی حتی تصور می‌کرد که غزه‌ی محاصره شده، می‌تواند سلاح‌های خود را بسازد، با اشغال‌گران بجنگد و دوستان خود را قبل از دشمنانش شگفت‌زده کند!؟

۶- غزه به ما آموخت که به نعمت‌ها احترام بگذاریم، جایی که نوشیدن آب پاک به یک رویا تبدیل می‌شود و یک قرص نان تازه تبدیل به یک دستاورد بزرگ می‌‌گردد، استحمام تجملاتی شبیه به دراز کشیدن در سواحل مالدیو است و یک خانه بسیار محقر تا زمانی که بر سر ساکنانش خراب نشده، از قصرهای دنیا ارزشمندتر است.

- غزه به ما آموخت که امثال صحابه در میان ما زندگی می‌کنند؛ فرزندان خالد بن ولید به صفوف دشمنان یورش می‌برند، فرزندان سعد بن ابی وقاص با دقت شلیک می‌کنند، فرزندان عکرمه همچنان تا سر حد مرگ بیعت می‌کنند و فرزندان قعقاع که صدایشان در میان لشکریان قلب را از جایش برمی‌کند! شنیدیم که می‌گفتند: باسم الله الغالب!

۸- غزه به ما آموخت که خنساء نمرده‌ است و هنوز هم ده‌ها هزار امثال او در میان ما زندگی می‌کنند که فرزندان خود را با شکیبایی در راه خدا قربانی می‌کنند و اجر آن را می‌خواهند، و زبان حال آن‌ها این است: اللهُمَّ خذ من دماء أولادنا حتى ترضى!

۹- غزه به ما آموخت که اگر سختی‌ها کودکان را تربیت کند، زودتر از موعد خود بزرگ می‌شوند و قبل از همسالان خود مرد می‌گردند. انگار جوان داستان اصحاب الاخدود اند که خونش قوم مؤمنی را زنده کرد که همه در آتش سوختند و مرتد نشدند. این دین با خون زنده می‌شود و با اشک خاموش می‌گردد، پس اشک‌هایتان را پاک کنید و شهدای فردای امت را پرورش دهید.

۱۰- غزه به ما آموخت که ایمان عمل و رفتار است نه خطوط و سطور کتاب‌ها. ما اهل غزه را ناخرسند از تقدیر الهی نیافتیم. آن‌ها در حالی که خداوند را (با زیباترین تعابیر و کلمات) شکر می‌گویند، اجساد عزیزانشان را جمع‌‌آوری می‌نمایند. اشک‌هایشان را با یک دست پاک می‌کنند و با دست دیگر به جمع کردن اجساد عزیزانشان ادامه می‌دهند. قلب‌های اهل غزه انباشته از ایمانی است که بر جوارح‌شان نیز جاری است.

واقعا آیا بینش شاگردان قرآن اینست که مکتبی های کوردستان دارند؟

واقعا آیا بینش شاگردان قرآن اینست که مکتبی های کوردستان دارند؟

واقعا آیا بینش شاگردان قرآن اینست که مکتبی های کوردستان دارند؟

ارائه : زانا مۆحەممەدی

با سلام و درود خدمت بزرگواران

وقتی حرکات دسته های مختلف مکتب قرآن کوردستان در برابر همدیگر و سایر مسلمین را می بینم یاد خاطره ای از دوران کودکیم افتادم: در منطقه ما مثل غالب بلاد کوردستان دو فرقه خیلی محکم و غیرمستقیم پشتوانه داری دینی بنامهای دراویش و تصوف وجود داشتند و مسلمانانی بدون این دو نام بسیار کم بودند این دو فرقه هردو مخلصانه برای خدا ولی ظاهرا برای اربابان خویش عبادت خود را انجام میدادند.

بارها و بارها بدلیل خودحق پنداری، باهم درگیرهای فیزیکی سخت و خشن انجام میدادند. و یکبار که پنج شش ساله بودم در روستای ما طبق معمول جنگ درویش و صوفی اوج گرفت چند نفر این میان از دوطرف سخت مجروح شدند تا جایی که یکی به حالت بیهوشی رفت.

چند نفر بیطرفی که واقعا هیچ گرایشی نداشته و بیطرف کامل بودند به میانجیگری آمده و دوطرف قضیه این این میانجیگرها را با چوب و چماق تا حد بیهوشی بردند. بعد از سالها و حال هم از تک تکی از طرفین که گاهگداری در مهمانیها و یا جاهایی که بهم میرسیم ،میپرسم راستی دلیل اون همه کشمکش وجنگ و دعوا چی بود ،این کلمه وجه اشتراک جوابی هر دوست خیلی با کمال معذرت ازخدمت همگی،،کۆرە نەفامی،بیسه وادی ،گەوجی،، و همه این دغدغه را دارن ،،داخم خۆا بمانۆەخشێت،، یکیشون که الان محدوده سنی ۷۵ تا ٨۰سالگی را داشته و خیلی ندامت قلبی دارد به حضور این افراد رفته و ازشان حلالیت میطلبد.

بلاتشبیه و بدور از شخصیت بزرگواران،قضیه مکتب قرآن هم حال چنین حالی دارد، چرا بجان هم افتادن نوعی شگرد و شاهکار شده ،چرا مکتبیها فقط خصلت دشمن شادکردن را در درون خود میپرورانند؟

کاری نکنیم زمانی مثل آن پیرمرد ٨۰ساله به عذرخواهی بیافتیم شاید عمر ما کفاف ندهد

چرا هرکسی به فکر بایکوت و سرکوب طرف مقابل است؟

این کارها را نکنیم ،دشمنان درون و بیرون خود را شاد نکنیم کاکه احمدی باشیم

این بزرگوار جمله گرانقدر دارند که سالیان درازیست در ذهن و قلبم جولان میدهد(کێ خزمەتکارتربێت ئەوە لاێ خۆاوە خۆشەویسترە) دعای خیر این بزرگوار ،این مرد خدا برای دشمنانش هم زیاده تا چه رسد به دوستان. از ته دل برای همه دعا کنیم، این بینش کاکه احمدیست

واقعا این راه کاک احمد است؟ این مکتبی بودن هست؟

مکتبی بودن پسوندی هم دارد متاسفانه برداشته شده خیلی از بازاریان بدون این پسوند کاسبی خود را میکنند، مکتب قرآنی بودن ؛ واقعا آیا بینش شاگردان قرآن اینست؟

………………….

جنگ بین مکتبی ها بسیار سخت تر و عجیب تر از جنگ صوفی و درویش است… دعوای درویش و صوفی بر این بود که هرکدام ادعا می کرد او بیشتر پیرو حق است… اما در دعوای مکتبی ها یک طرف با ادعای دفاع از حق است و دیگری می گوید من خودم خود حق هستم و نمی خواهم از حق دفاع کنی…!!! دیگری هم پیوسته تکرار می کند: من باید از حق دفاع کنم….

عجیب نیست….

الهه های قوم گرائی و حزبگرائی و….  مدرن و تازه هستند یا باستانی و کهنه اند؟

الهه های قوم گرائی و حزبگرائی و…. مدرن و تازه هستند یا باستانی و کهنه اند؟

الهه های قوم گرائی و حزبگرائی و…. مدرن و تازه هستند یا باستانی و کهنه اند؟

ارائه دهنده : سید محمد الخراسانی

زمانی که ما می گوئیم لا اله الا الله یعنی ما الله های مختلفی را رد می کنیم و بعد به الله اقرار می کنیم . این یعنی اله و خدایان باطلی وجود دارند که توسط جاهلین تولید شده اند که ابتدا باید این خدایان باطل انکار و رد شوند بعد به الله واحد اقرار شود.

در کل، خدا: عبارت است از آن سرچشمه اي كه منهج و قانون زندگي ات را از آن گرفته يا اين كه يكي از عبادت هايت را برايش انجام داده اي، حالا آن خدا خداي حق باشد يا باطل.

خداي حق: يعني الله؛ ذاتي كه من و شما و تمام موجودات را خلق كرده، مالك تمام جهان است، رازق، اداره كننده، ميراننده و زنده كننده ي من و شما بوده و بهشت و جهنم نيز در اختيار وي است و بر همه چيز قدرت مطلق و نامتناهي دارد. در اين صورت، خدايي كه صاحب آن همه عظمت و قدرت باشد، تنها همين خدا شايسته ي آن است كه پرستيده شده و از او حرف شنوي شود. به همين دليل اين الله براي آفريده هايش برنامه، قانون و شريعتي قرار داده است كه اسلام است و به ما امر نموده كه تمام عبادت هايمان در این دنیا (يعني كار، زندگي شخصي، خانوادگي، اجتماعی، حکومت، اقتصاد، آموزش و پرورش و …) و حتی روش مرگمان نيز مختص او باشد. قُلْ إِنَّ صَلاتي‏ وَنُسُکي‏ وَمَحْيايَ وَمَماتي ‏لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ (انعام/۱۶۲) بگو: نماز و عبادت و زيستن و مردن من از آن خدا است كه پروردگار جهانيان است.

در این صورت هر موجودي كه نتوانست خالق شود حق هم ندارد كه آمر (امر و نهي كننده) باشد، بايد الله آمر باشد چون خالق است، خودش هر چيزي را به مقدار و كيفيتي معين خلق كرده و مشكلات و راه حل هاي اين موجودات را مي داند و تنها خودش چگونگي اداره و كنترل آن ها را مي داند؛ در اين صورت كس ديگري غير از وي حق قانون گذاري و فرمانراويي ندارد.

خداي ناحق و باطل هم که باید انکار شوند عبارت است از: تمام خطوات، قانون، برنامه، كانال و عبادت هايي كه از جانب غير الله به وجود آمده اند. هم چون:

  1. انديشه ي خويشاوندي و ملي گرائي و ناسیونالیسم
  2. حزب و مرامنامه ي حزبي . یکی دیگر از نامهای مشرکین یا سکولاریستها در قرآن احزاب است . یعنی وجود حزبهای مختلف .
  3. عوض نمودن قانون الله با قانون و برنامه اي ديگر. قانون ساخته شده توسط بشر كه عيناً چيزي مثل شرع و دين است. برنامه و قانون مكتوب شده اي بر خلاف قانون شريعت الله است كه در آن راه و رسم اداره ي زندگي فردي، اجتماعي، اقتصادي، سياسي، آموزش و پرورش، امر و نهي، حد و حدود، ارزش و ضد ارزش، مجازات و … دقيقاً معين گشته است.

كساني كه چنين قانوني را نوشته و يا در تدوين چنين قانوني مشاركت داشته اند در اين صورت به خود صفت خدايي داده و تبديل به خدا گشته اند، چون چنين كاري تنها حق الله است؛ آن هايي هم كه به چنين قانوني رأي داده اند مثل اين است كه بگويند دين و قانون الله به دردمان نمي خورد و آن را نمي خواهيم و به خدايي غير از الله اعتراف نموده اند كه براي شان قانون نوشته اند.اینها به اضافه تمام این الهه ها و خدایان دروغینی که جاهلها برای خود تراشیده اند همگی باستانی و کهنه هستند که عده ای در قالب امروزی بودن بیان می کنند. تمام پیامبران و منجمله رسول خاتم صلي الله عليه و سلم برای مبارزه با این کهنه پرستان آمده اند . به همین دلیل پیامبر خاتم مي فرمايند: من قال«لا إله إلا الله»، وكفر بما يعبد من دون الله؛ حرم ماله، ودمه، وحسابه على الله. (مسلم- الإيمان ۲۳) هر كسي بگويد لا اله- الا الله (همين كافي نيست) سپس كافر و بي باور گردد نسبت به تمام آنچه غير از الله عبادت مي گردد، در اين صورت است كه خون و مالش بر مسلمين حرام مي گردد و داخل قلبش هم امري است مربوط به الله و ما چيزي از آن نمي دانيم.

پس اگر كسي قصد دارد مسلمان گردد ابتدا بايد «لا اله» را بر زبان رانده و از تمام خدايان دروغين و باطل مثل ملی گرائی و نژاد گرائی و حزب بازی و تمام مسیرهای غیر شرعی برائت و بيزاري جسته و به طاغوت کافر گردد و به دنبال آن«الا الله» را بر زبان رانده و اهل توحيد گردد.

آنهایی که قانون شریعت الله راضی نیستند و دنبال قوانین سکولاریستی می گردند

آنهایی که قانون شریعت الله راضی نیستند و دنبال قوانین سکولاریستی می گردند

آنهایی که قانون شریعت الله راضی نیستند و دنبال قوانین سکولاریستی می گردند

ارائه دهنده : محمد عثمان

یکی از مصیبتهای مرجئه در عصر ما این است که دروازه ها را برای ورود عقاید کفری سکولاریستی در بین مسلمین باز کرده است همچنانکه به قول وکیع رحمه الله در گذشته دروازه ها را برای جهمیه باز کرد.

سکولاریسم یعنی حاکم کردن قوانین تولید شده توسط بشر به جای قوانین الله در امور حکومتی و جامعه و حتی در امور خانوادگی.

شیخ الإسلام ابن تیمیه می گوید:

” لیس لأحد أن یحکم بین أحد من خلق الله؛ لا بین المسلمین، ولا الکفار، ولا الفتیان، ولا رماه البندق، ولا الجیش، ولا الفقراء، ولا غیر ذلک؛ إلا بحکم الله ورسوله، ومن ابتغى غیر ذلک؛ تناوله قوله تعالى: أَفَحُکْمَ الْجَاهِلِیَّهِ یَبْغُونَ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُکْمًا لِّقَوْمٍ یُوقِنُونَ [ المائده:۵۰ ] ، وقوله تعالى: فَلاَ وَرَبِّکَ لاَ یُؤْمِنُونَ حَتَّىَ یُحَکِّمُوکَ فِیمَا شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لاَ یَجِدُواْ فِی أَنفُسِهِمْ حَرَجًا مِّمَّا قَضَیْتَ وَیُسَلِّمُواْ تَسْلِیمًا [ النساء:۶۵ ] ؛ فیجب على المسلمین أن یحکِّموا الله ورسوله فی کل ما شجر بینهم.” [ مجموع الفتاوى : ۳۵/ ۴۰۷-۴۰۸ ]

“برای هیچ احدی روا نیست در میان مردم قضاوت کند مگر اینکه باید به حکم الله و رسولش قضاوت کند ، حال چه میان مسلمانان قضاوت کند یا کفار و یا کودکان ، یا تفنگچیان و سپاهیان ، ویا فقیران و هر کس غیر از این را انجام داد مشمول این آیات الهی قرار می گیرد

🔹 أَفَحُکْمَ الْجَاهِلِیَّهِ یَبْغُونَ ۚ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُکْمًا لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ [ مائده : ۵۰ ]

آیا آن ها حکم جاهلیت را می خواهند؟! چه کسی بهتر از الله، برای گروهی که یقین دارند، حکم می کند؟!”

🔹 فَلَا وَرَبِّکَ لَا یُؤْمِنُونَ حَتَّىٰ یُحَکِّمُوکَ فِیمَا شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لَا یَجِدُوا فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَیْتَ وَیُسَلِّمُوا تَسْلِیمًا [ نساء : ۶۵ ]

“نه، سوگند به پروردگارت که آنها ایمان نمی آورند، مگر اینکه در اختلافات خویش تو را داور قرار دهند، و سپس از داوری تو، در دل خود احساس ناراحتی نکنند و کاملاً تسلیم باشند.”

پس بر مسلمانان واجب است که الله و پیامبرش را در هر اختلافی که میانشان رخ می دهد حکم قرار دهند.”

پس شرط مومن بودن حاکم کردن قوانین شریعت الله در زندگی است بخصوص در حاکمیت که با زندگی عمومی انسانها سروکار دارد.

سرزمین کفر یا دارالکفر در اشعار زنان

سرزمین کفر یا دارالکفر در اشعار زنان

سرزمین کفر یا دارالکفر در اشعار زنان

ارائه دهنده : سارا قندوزی

عده یا از مردم خیال می کنند اصطلاح دارالکفر و دارالاسلام از تولیدات فقهای قرون بعدی است اما نه تنها در آیات و احادیث و اقول بزرگان اصحاب این مساله ذکر شده است بلکه به عنوان یک فرهنگ اسلامی عمومی در میان انصار و مهاجر وجود داشته است.

داستان زنی سیاه پوستی که دارای گردنبندی چرمی بود حتی خواستند عورت….

ام المومنین عايشه – رضي الله عنها – ميگوید: زن سیاه پوست، خيمه اي در صحن مسجد داشت. عایشه گوید: او پیش ما می آمد و در کنار ما سخن مي گفت و هنگامي که سخنش را تمام می کرد، مي گفت: وَيَوْمُ الوِشَاحِ مِن تَعَاجِيبِ رَبِّنَا،… ألَا إنَّه مِن بَلْدَةِ الكُفْرِ أنْجَانِي.[۱] روز گم شدن آن زیور قرمز از شگفتيهاي پروردگار ما بود ، ولي بايد شكر الله کنم که مرا از دیار کفر نجات داد.

وقتی که زیاد این شعر را خواند عایشه به او گفت و روز وشاح چیست ؟ گوید:

من كنيز يکي از قبایل عرب بودم آنها مرا آزاد کردند آنگاه دختر بچه خردسالي از آن قبیله که گردنبند چرمی سرخ رنگي داشت، از خانه بیرون شد. گردنبند از گردن او افتاد و از قضا يك پرنده گوشت خوار که آن را دیده و گمان برده بود که گوشت است، به سمت آن پایین آمد و آن گردنبند را با خود برد آنها مرا متهم کردند که آن را دزدیده ام مرا شکنجه دادند، کار بجایی رسید که خواستند عورتم را بازرسی کنند، در حالیکه آنها دو رو برم را گرفته بودند و من در آن سختي و محنت بسر مي بردم ناگهان آن پرنده گوشت خوار سر و کله اش پیدا شد و آن گردنبند را از بالا به پایین انداخت آنها هم آن را برداشتند و من گفتم: این همان چیزی است که مرا به سرقت آن متهم نمودید در صورتیکه من از آن بري و بي گناه بودم

بعد از آن، آن زن به خدمت رسول الله رسید و مسلمان شد.

در این داستان شما متوجه شدید که دارالکفر یا دیار کفر به سرزمینی گفته می شود که تحت حاکمیت قوانین شریعت الله نباشد.


[۱] بخاری ۳۸۳۵

کُردها اسلام را می خواهند و رهبران واقعی آنها مسلمان بودند نه کافری سکولار

کُردها اسلام را می خواهند و رهبران واقعی آنها مسلمان بودند نه کافری سکولار

کُردها اسلام را می خواهند و رهبران واقعی آنها مسلمان بودند نه کافری سکولار

ارائه دهنده : مُلا جلیل مهابادی

اگر به تاریخ کُردها نگاه کنی، قوم کُرد مثل تمام قومیتهای ایرانی در مورد تاریخ قبل از اسلام آنها چیزی از خودشان ندارند و عالمی نداشته اند که در مورد قوم خودشان چیزی بنویسد تا اینکه اسلام آمد.

تمام مورخین و دانشمندان و علمای قومیتهای ایران زمین ازجمله کُردها متعلق به بعد از اسلام هستند، به عنوان به چند نمونه از بزرگان قوم کُرد اشاره می کنم:

  • اولین شاعران کورد اسلامگرا بوده اند؛ماموستا نالی، ماموستا بیسارانی، ماموستا محوی، ماموستا ناری و …
  • اولین نویسندگان قواعد و ادبیات کوردی، اسلامگرا بوده اند؛ماموستا عبدالکریم مدرس، ماموستا مصطفی خرم دل، ماموستا برزنجی و …
  • اولین رهبران کورد اسلامگرا بوده اند؛ ماموستا شیخ سعید نورسی، ماموستا شیخ محمود نمر، ماموستا شیخ سعید پیران و ماموستا مُلا کریکار کُردستانی و …

و هزاران نفر دیگر از ملایان و شیوخ اسلامگرا که درج اسامیشان در این مختصر نمیگنجد.

پس عزیزانم به راحتی در گودال خیانت کورد فروشان واقعی نیافتید کُرد فروشانی که برای سکولاریسم به هر سکولاری علیه مردم مسلمان خود پشت بستند و بسته اند اما فقط از ایینها ظلم دیدیم و خیانت.

این همه قهرمان، دانشمند، نویسنده و رهبر بزرگ کورد در کوردستان برای اعلای پرچم اسلام و حفظ هویت کوردستانی ما ،شبانه روز تلاش نموده اند و عمر خود را در این مسیر طی نموده اند.

پس با مخالفت با قوانین شرییعت الله و طرفداری از سکولاریستها، ناخوداگاه، خود را در برابر تاریخ، فرهنگ و اصالت کوردستان، قرار ندهیم..

زمانی که ماموستاهای کُرد در حجره ها با لباس کُردی و زبان کُردی به طلاب خود درس میدادند ، مدعیان سکولار مدافع کورد و حافظان دفاع از هویت کُردی کجا بودند؟ مگر همان هایی نبودند که در دامان استالین و صدام حسین و ترکیه و … خواستند که در ظاهر شبیه غربیان یا شرقیان شوند! ولی هنگامی که اربابانشان جایگاه ناچیز این نوکران خود خوانده را در ترازوی قدرت جهانی و نقش کم کُردستان در تحولات جهانی دیدند این نوادگان حرامی خود را به دست سرنوشت سپاردند..

برای نمونه قاضی محمد دست به دامان استالین خونخوار شوروی زد و آخرش توسط استالین به فروش رفت و با فتوای ارتدادش توسط ملاخلیل مردم هم او را تنها گذاشتند، در کردستان عراق هم،حزب یکیتی (اتحادیه میهنی کردستان عراق) در اوایل دست به دامان هر ایدئولوژی و تفاله فکری میزد تا خود را همرنگ جماعت به اصطلاح جهانی خود کند ،نتوانست! دست به دامان تفاله های محلی شد که شاید بتواند به نان و نمکی از این راه برسد… همکاری با صدام حسین طاغوت و دیکتاتور بعثی برای سرکوب ملت آزادی خواه کُردستان نیز در کارنامه ی اوست که از همان سال ۱۹۶۶م خواننده کُرد حسن زیرک نیز به مناسبت همین خیانت جلال طالبانی آهنگی در وضف مزدوری جلال طالبانی خواند و لقب جاش ۶۶ ( مزدور و خود فروش بعث) را داد که به حق شایسته همین لقب است و بس! ..بعدها که دانستند آب در هاون میکوبند دوباره با چهره ای نفاق گونه خود را وارث خون هزاران شهید اسلامی کردستان دانستند .

به دین تان محکم چنگ زنید و بدانید که رستگاری قومتان در گرو دوری از افراط گرایی قومیست و پناه آوردن به اسلام محمدی…اسلام، مخالف هویت و اصالت هیچ قومی نیست بلکه در طول تاریخ پرشکوه اسلام همیشه یار و یاور ملت های در بند برای به دست آوردن حق و حقوق خود بوده و هست

مومنین اهل دعوت و جهاد و محافظت از اسرار

مومنین اهل دعوت و جهاد و محافظت از اسرار

مومنین اهل دعوت و جهاد و محافظت از اسرار

ارائه دهنده : عبدالقادر سمرقندی

اهل دعوت و جهاد با آنکه اهل جماعت شده اند و از مشکلات اهل تفرق دور هستند الحمد لله، اما باز لازم است به مساله ی محافظت از اسرار بخصوص در مبارزه با مفسدین اجرائی و اهل بدعت در فضای حقیقی دارالاسلام و در فضای مجازی اهمیت دهند.

قدیم می گفتند، حرفی به ۳۰ دندان برسد به ۳۰ خانه هم می رسد و هر سر و رازی که به بیش از دو نفر برسد پخش خواهد شد و این امر در رابطه با اسرار زناشویی، دو شریک، کارگر و کارفرما و کارمند و مدیر و … صدق می کند اما رازی که پیش تو هست بهترین تعریف برای نگه داری از آن این است:

نیک بدان که چنین رازی اگر به بیش از دو لب برسد همه جا پخش خواهد شد، یعنی به محض به زبان آوردن آن دیگر راز باقی نمی ماند، باید راز را در سینه ات نگه داشته و آن را به زبان نیاوری تا به گوش دیگری برسد و حتی نباید گوش خودت آن را بشنود.

سیدنا علی مرتضی رضی الله عنه فرمودند:راز اسیر تو است، اما اگر از آن سخنی به میان آوردی تو اسیر آن خواهی شد.

اما در اوقات اضطراری فرد مجبور می شود که فردی را از اسرارش باخبر کند بنابراین بر او لازم است که دوستی صادق، وفادار، امانت‌دار و مخلص پیدا کند

امام ابوالحسن ماوردی رحمه‌الله در کتاب ادب الدنیا و الدین گفته‌اند: رای خبر کردن فرد از اسرار باید دوست صمیمی و مشاوری دلسوز انتخاب کرد

فرد عاقل برای رازش فرد امانت‌داری برگزیند و در انتخاب امانت‌داری هم باید تلاش کند.

هر فردی که در اموال امانتدار است، در نگه داری اسرار امین نیست، پاکدامنی از اموال آسان تر از پاکدامنی از نشر اسرار است چون انسان با اشتباه زبان راز خودش را هم نشر می کند.

این مسائل چرا برای اهل دعوت و جهاد در دارالاسلام نیز لازم است؟

  • چون در حال تکامل دارالاسلام به « ثم تكون خلافة على منهاج النبوة » حکومت اسلامی بر منهاج نبوت هستیم که رسول الله صلی الله علیه وسلم وعده ی آنرا داده است.
  • چون در حال تصفیه و تربیت در دارالاسلام هستیم و برای تصفیه مسئولین فاسد باید اسرار را حفظ کرد
  • چون باید کارنامه ی خود را برای قیامت آماده کنیم .

​ نکته هایی طلائی از دکتر عبدالله عزام    ​

نکته هایی طلائی از دکتر عبدالله عزام

نکته هایی طلائی از دکتر عبدالله عزام

ارائه دهنده : ابو عمر کندزی

دکتر عبدالله عزام استاد دانشگاه و یکی از پیروان منهج فکری اخوانی سید قطب بود که به عنوان پرچمدار جهاد در خراسان نیز شناخته می شود.

دکتر عبدالله عزام با چنین منهجی دچار مشکلات زیادی با پیروان تفکر نجدیت شد و به گونه ای شده بود که نجدی ها در مسجدی که او امام آن بود حضور پیدا نمی کردند.

این پیشوای جهاد در زمان خودش آثار و نکات زیادی دارد که به چند مورد آن اشاره می کنیم. او می گوید:

  • شهداء کسانی اند که تاریخ ملت ها را می نویسند زیرا تاریخ نوشته نمی شود مگر با خون
  • قیمت و ارزش مردان واقعی در میدان نبرد آشکار میشود نه در منبر و سخنرانی
  • کسانیکه گمان می برند که دین الله تعالی ممکن است. بدون جهاد و قتال و خون‌های ریخته شده و جسدهای تکه تکه شده پیروز شود خیال پردازان هستند که حقیقت این دین را درک نمی کنند .
  • اگر میبینی که دوستان‌مان در جهاد از ما پیشی گرفتند، اگر میبینی که برادرانمان در میدان جهاد از ما زودتر شهید میشوند، اگر میبینی که از قافله‌ شهدا جامانده ایم بدان که آنها در نزد الله از من و تو مستحق تر بودند، آنها به مقام شهادت تا من و تو به همین خاطر الله آنها را به مقام شهادت رساند.

ضرب المثل جاهلی که گاه بوی کفر می دهد / عیسی به دین خودش موسی به دین خودش

ضرب المثل جاهلی که گاه بوی کفر می دهد / عیسی به دین خودش موسی به دین خودش

ضرب المثل جاهلی که گاه بوی کفر می دهد / عیسی به دین خودش موسی به دین خودش

ارائه دهنده :رمضان تورکمن

یکی از این ضرب المثلهای بی شناسنامه ای که مشخص نیست چه کسی تولید کرده و بر زبان مردم می چرخد این است که می گویند: عیسی به دین خودش موسی به دین خودش

این سخن جایز نیست چون :

  • دین تمام پیامبران توحید و اجتناب و دوری از طاغوت بود: وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ[النحل ۳۶] یقیناً ما در (میان) هر امتی پیامبری را فرستادیم که : خدای یکتا را بپرستید ، و از طاغوت اجتناب کنید
  • و‌اینکه میان پیامبران فرقی نیست: قُلْ آمَنَّا بِاللَّهِ وَمَا أُنزِلَ عَلَيْنَا وَمَا أُنزِلَ عَلَىٰ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطِ وَمَا أُوتِيَ مُوسَىٰ وَعِيسَىٰ وَالنَّبِيُّونَ مِن رَّبِّهِمْ لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِّنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ [آل عمران ۸۴] بگو: «به خداوند و آنچه بر ما نازل شده، و آنچه بر ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط (= فرزندان یعقوب) نازل گردیده و آنچه به موسی و عیسی و (دیگر) پیامبران از جانب پروردگارشان داده شده؛ ایمان آوردیم، میان هیچ یک از آنان فرقی نمی گذاریم، و ما او را فرمانبرداریم.
  • لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِّن رُّسُلِهِ [البقرة ۲۸۵] میان هیچ یک از پیامبرانش فرق نمی گذاریم.

شبه ایجاد نشه که پس فرقی بین دین ها نیست و هرکس هر دینی بگیره درسته این سخن کفر است چون با آمدن اسلام و بعثت رسول الله صل الله علیه وسلم تمام دین های نسخ شد و اسلام دین مقبول نزد الله شد و بر هیچ کس جایز نیست دینی بجز اسلام بگیرد

(وَمَن يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلَامِ دِينًا فَلَن يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ)[آل عمران ۸۵] و هر کس که دینی غیر از اسلام بر گزیند، هرگز از او پذیرفته نخواهد شد، و او در آخرت از زیانکاران است.

إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ) [آل عمران۱۹] همانا دین(حق) نزد خدا، اسلام است.

جنگ کفار سکولار و اشغالگر چینی در ترکستان شرقی بردوام است

جنگ کفار سکولار و اشغالگر چینی در ترکستان شرقی بردوام است

جنگ کفار سکولار و اشغالگر چینی در ترکستان شرقی بردوام است

ارائه دهنده : عبدالله باتور مجاهد فرغانچی

در سال۱۳۲۶ش ( ۱۹۴۹) ترکستان شرقی توسط کفار سکولار چینی و با حمایت مزدوران و مرتدین داخلی اشغال شد همچنانکه در سال ۱۳۲۷ش (۱۹۴۸) اشغال فلسطین صورت گرفت.

پس از اشغال ترکستان شرقی، بزرگترین مصیبت برای مسلمین فعالیتهای عقیدتی و فرهنگی ضد اسلامی کفار سکولار و اشغالگر چینی و مرتدین سکولار محلی بوده است که مستقیماً ایمان مسلمین را مورد هدف قرار داده اند.

در این راستا تخریب مساجد و اماکن مذهبی یکی از فعالیتهای ضد اسلامی آنها بوده است که اخیراً تخریب و پلمپ صدها مسجد در مناطق “نینگ شیا” و “گانسو” نمونه ی بارز این جنگ همه جانبه بر اسلام در ترکستان شرقی بوده است.

دیده بان حقوق بشر (HRW) در گزارش اخیر خود نوشت: مقامات چین صدها مسجد را در مناطقی در نینگ شیا و گانسو در شمال این کشور که محل زندگی بیشترین جمعیت مسلمانان پس از مناطق اویغورها هستند را پلمپ و یا تخریب کرده است.

لازم به ذکر است صدها مسجد در مناطق اویغورها و تاجیکها و قزاقها توسط نظام سکولار چین بسته و یا تخریب شده اند همچنین یک میلیون مسلمان ایغوری با شکنجه های وحشیانه این حکومت در اردوگاه های کار اجباری زندانی هستند .

همیشه باید دقت داشته باشید که تمام این جنایات کفار سکولار و اشغالگر خارجی با همراهی مرتدین بومی و محلی صورت گرفته می گیرد.

در جهاد و مبارزات خود این مرتدین و خائنین داخلی را نادیده نگیریم.